اختصاصی صبح رانکوه: 136سال پیش فردی از دیار املش در روستای اُمام متولد گردید وسرانجام 88 سال عمر خود را برای مردمی گذاشت که که ارادت خالصانه و عاشقانه به آنان داشت او کسی نبود جز «میرزا اسماعیل سمیع املشی » اولین پزشک املشی … .
حکایت این مقاله هم شنیدنی است . وقتی اولیه شماره نشریه ما چاپ گردید از تنکابن مازندران شخصی به نام محمد جواد سمیعی با ما تماس گرفت. ضمن خسته نباشید و تشکر از نشریه که به مسائل مختلف و گذشته املش می پردازد در مورد پزشکیگفتگوکرد که پدر بزرگ ایشان بوده است.او نوه پسری میرزا اسماعیل سمیع بود. این موضوع باعث گردید به این مطلب در نشریه به خوبی بپردازیم ایشان نیز برای اینکه بررسی ما کامل گردد. شماره تلفن دختر میرزا اسماعیل را در اختیارمان قرار داد و ما باایشان در رشت تماس گرفتیم تا قرارملاقاتی نیز با ایشان به صورت چهره به چهره داشته باشیم … وبا تماس دوباره بانوه ایشان در تنکابن مطالب ارزنده ای را از زندگینامه ایشان در اختیارمان قرا ردادند که خواندنی است … جالبتر ازهمه وزارت معارف دولت علیه ایران است که در اردیبهشت 1307 به ایشان اجازه داده شده است در لنگرود مشغول به طبابت درامراض داخلی گردد. (درست 86 سال پیش ) که د رنشریه متن کامل آن رامشاهده می کنید.
میرزا اسماعیل سمیع املشی درسال 1257 هجری شمسی در خانواده ای روحانی در منطقه ییلاق املش روستای اُمام چشم به دنیا گشود. پدرش میرزا سمیع که به علوم پزشکی وکتاب قانون بوعلی آشنایی کامل داشت در منطقه اُمام طبابت می کرد. همسرش نیز از زنان مؤمنه ومذهبی آن روستا بود که در خانواده مذهبی رشد کرده بود. زمانی که میرزا سمیع 51 سال از عمرش می گذشت چشم از دنیا فروبست وتنها دارایی اش که از خود به جا گذاشت مبلغی حدود 50تومان آن زمان که تمامی آن سکه ونقره بود. میرزا اسماعیل علاقه زیادی به علوم پزشکی که از پدر به ارث برده بود داشت مقداری از پول پدر راجهت فراگرفتن علوم پزشکی برداشته و در سن 17 سالگی عازم تهران شد. که ضمن تحصیل در دارالفنون در بیمارستانی که متعلق به آمریکائیها بود مشغول دوره دیدن وفراگیری علوم پزشکی شد که در همان دوران پرستار شاغل در بیمارستان که آمریکایی بود به او علاقمند و پیشنهاد ازدواج داد که میرزا نپذیرفت. چون طبق وصیت پدرش میرزا سمیع دختری که توسط او در درمان شده بود قول ازدواج به او داده بود. که بعداز مراجعه از تهران با او که به نام زیبا خانم بود ازدواج کرددر دارالفنون در زمان امیر کبیر در رشته های تخصصی پزشکی، علوم،مهندسی شیمی، ریاضی تدریس می شدکه که در کل کشور 5 درصد از مردم دارای سواد بودند. همکلاسی های دوره میرزا اسماعیل از شیراز دکتر محمد خان کرمانشاهی مدرس که خارج از کشور دوران تحصیلات را گذرانده بود. تولوزان فرانسوی دکتر دربار ناصرالدین شاه .دکتر پولاک جراح فرانسوی. معلم فرانسوی ریشارد فرزند سرتیپ ریشارد ودکتر طب ایرانی ناظم الاطباء پدر نفیسی ها بود. درآن زمان به طبقه تحصیل کرده به رسم های آنان پیشوند میرزا لقب داده می شد. که درشاهزادگان واشراف اول اسم بعد پسوند میرزا به کار گرفته می شد. دوره پزشکی دردارالفنون 4 ساله بود که ضمن طبابت دارو تجویز می کردند. تولوزان 150 قلم دارو وارد کرده بود. بعضی از داروها را با ترکیبات انجام شده در داخل کشور درست می کردند.
محمد علی شاه مخالف مشروطه بود و با روس ها روابط خوبی داشت که بعد از به توپ بستن مجلس دارالفنون تعطیل شد و میرزا اسماعیل بدون دادن امتحانات نهایی بیرون آمد.
درآن زمان بیماری و با درایران شایع گردید که باعث تلفات زیادی شده بود میرزا اسماعیل که از مسیر جاده قزوین عازم گیلان بود. با توجه به لباس خوب وکراوات که نشانه ای از افراد شاخص آن زمان بود. توجه عده ای از اهالی قزوین رئیس گراند هتل را جلب کرد که پس از معرفی خود از او درخواست کرد بیماران آن منطقه را درمان کند و او مدتی در قزوین مشغول طبابت ودرمان بیماران آن منطقه شد که خیلی از بیماران را از مرگ حتمی نجات و باعث درمان خیلی از افراد شد. که این امر باعث شد رئیس گراند هتل یک کیسه پول نقره به او هدیه دهد. وقتی به اُمام رسید. سلطان خانم که جده مادری ام بود مریض شد ودرآن زمان 23 سال از عمرش می گذشت وضع مزاجی سلطان خانم خیلی بد شده بود که با تشخیص وعلاج آن توسط میرزا اسماعیل سلطان خانم شفا گرفت که این امر بیشتر باعث نبوغ پزشکی وشهرت وی د رمنطقه شد. در همان زمان شخصی به نام آبکی آقا که ازخانواده متمدن و در شُرُف مرگ بود توسط میرزا با دادن آمپول و دارو درمان شد. میرزا ازاُمام به املش وازآنجا به لنگرود و رودسر رفته و مشغول طبابت شد.
دکتر قریب نیز دیگر از دوستان میرزا بود که در سا ل1337 که به کومله لنگرود آمده بود .از میرزا دعوت کرد به باغش که شامل هکتارها چای بود بیاید.
در آن زمان تمامی همکلاسی ها میرزا اسماعیل نامه ای به رضاشاه نوشته جهت گرفتن مدرک وامتحانات نهایی خواهان بازگشایی دارالفنون وادامه تحصیل شدند که رضا شاه به علی اصغر حکمت وزیر فرهگ علوم وقت دستور داد.که پس از پیگیری های متعدد امتحانات نهایی توسط چندین نفر از تحصیل کرده ها داخلی وخارجی صورت گرفت که میرزا در دروس فوق رتبه اول را کسب کرد. یکی دیگر از همین دوره های میرزا اسماعیل دکتر حشمت بود که بااو در امتحانات شرکت داشت. فردی به نام اسفرجانی حاکم رضا شاه در گیلان و مازندران حکومت می کرد. پسرش در سال 1316 به نام رضا قلی خان به سختی بیار وتب او مدت زیادی قطع نمی شد و حالش رو به وخامت رفته بود. با توجه به شهرت میرزا اسماعیل پیکی نزد او فرستاد تا اورا جهت درمان به شهسوار (تنکابن ) بیاورند . وقتی پیک با نامه به لنگرود رسید و پیغام اسفرجانی را به او دادند که میرزا با خواندن نامه ترسیده بعده از نوشتن وصیت نامه و توصیه به فرزندان وخواندن امور درس عازم شهسوار شد. که به محض ورود با برخورد وتهدید اسفرجانی جهت درمان پسرش مواجهه شد. میرزا اسماعیل قول داد آنچه در توان وفراگیری علوم پزشکی داشته جهت درمان پسرش به کار گیرد.
میرزا اسماعیل خان سمیع املشی جزء اولین کسانی بود که موفقیت مادام کوری کاشف اورانیوم را به او تبریک گفت.
همان گونه نیز شد وظرف 24 ساعت تب او قطع وادامه درمان بهبودی کامل حاصل شد. که این امر باعث خوشحالی اسفرجانی شد که اورا مورد لطف ومرحمت قرار داد و از آن جایی که با رضا شاه نزدیکی خاصی داشت پیشنهاد وزرات را به او داد . ازآن جایی که میرزا آدم محافظه کار وترسویی بود قبول نکرد. دکتر قریب نیز دیگر از دوستان میرزا بود که در سال 1337 که به کومله لنگرود آمده بود . از میرزا دعوت کرد به باغش که شامل هکتارها چای بود بیاید که پس از گشت و گفتگو در امور پزشکی به خصوص در بیماری های اطفال بحث ومشاوره داشتند ازآن جایی که میرزا اسماعیل با توجه به شناختی که در علوم پزشکی وطبابت خارج از کشور داشت و پیگیر مسائل پزشکی روز بود. جزء اولین کسانی بود که موفقیت مادام کوری کاشف اورانیوم را به او تبریک گفت.از نظر معنوی واعتقادات مذهبی در مراحل بالایی سیروسلوک قرار داشت و ارادت خاصی به آقا سید تقی معصومی اشکوری از مجتهدین مذهبی داشتند. از فرزندان آن مرحوم نقل می کند روزی آقای سید وحید آستانه ای که ساکن آستانه اشرفیه بوده وانسانی وارسته ومذهبی که نماز شب ایشان قضا نمی شد،خیلی از اموال را وقف اعمال خیرکرده وکمک شایانی به بقعه آقا سید جلال الدین جهت بهسازی داشته.آن مکان متبرکه کرده است. به نقل از عمه این جانب پدرش دارای اسم اعظم بوده. که طبق سنت عارفان هرگز به بازگو کردن آن نبوده است. از مرحوم دکر میرزا اسماعیل فرزندان زیر به یادگار باقی مانده یا به رحمت ایزدی پیوستند به شرح زیر است :
1-مرحوم دکتر سمیع سمیعی که مدت سی واندی سال ریاست بیمارستان های چالوس، تنکابن، را به عهده داشت که خدمات شایسته به محرومان برکسی پوشیده نیست.
2-مرحوم دکتر علی سمیعی که از پزشکان متعهد و خدمتگزار شهرستان رشت.
3-مرحوم حسن سمیعی که از دبیران ادبیات فارسی دبیرستان دین ودانش شهرستان رشت بودند.
4-خانم سکینه سمیعی که از زنان مومنه که همسر ایشان مرحوم حاج ابراهیم سمیعی که ریاست بانک های صادرات شهرستان رشت واز افراد مؤمن وصدیق شهرستان بوده است.خانم سکینه سمیعی باخواهرشان خانم اشرف سمیعی درقید حیاتند ودر رشت زندگی می کنند. وعکس این دو خواهر در تصویر دیده می شود.
5-خانم اشرف سمیعی که او نیز از زنان مؤمنه وبا دانش و آشنایی با زبان فرانسه بوده و است.
از همسر دومش به نام افسر خانم کوچانی ( کوچان یکی از روستاهای آستانه اشرفیه ) دارای سه فرزند بوده :
1-مرحوم غلامرضا سمیعی که دریخچال سازی آن زمان فیلکو شاغل بوده که براثر سانحه تصادف جان به جان آفرین داد.
2-آقای تقی سمیعی که از دبیران خوش نام شهرستان لنگرود هستند.
3-آقای ابول سمیعی که درخارج ازکشور مشغول زندگی هستند.در سال 1332 به اتفاق فرزندش دکتر علی سمیعی جهت زیارت خانم فاطمه معصومه (ع) به قم مشرف شدند . که درهمان ایام توسط حضرت آیت العظمی بروجردی مرجع عالیقدر جهان شیعه به صرف نهار حضورشان شرفیاب شدند. که معظم اله دریکی از سخنرانی هایی که در مسجد اعظم قم داشتند ازمیرزا اسماعیل به عنوان فردی عارف ومتدین به اصول اسلام نام می برند.میرزا اسماعیل در دی ماه 1345 در رشت دعوت حق را لبیک و به دیار باقی شتافت. پیکر آن مرحوم توسط فرزند ارشدش دکتر سمیع با توجه به ارادت خاصی که به خاندان اهل بیت داشتند در قم به خاک سپرده شد.
نوشته : محمد جواد سمیعی نوه میرزا اسماعیل خان سمیع املشی