07:56

1402/09/11

شرح حال بزرگان املش

 دكتر اكبر خان صوفی سیاوش

 صبح رانکوه: فقید سعید دكتر اكبرخان صوفی فرزند مرحوم محمدتقی خان در اواخر اسفند1309 شمسی در املش دیده به جهان گشود و مادر، مرحومه ملوك خانوم صوفی یكی دو روز پس از زایمان این كودك و برادر همزادش اصغر دار فانی را وداع گفت و هریك از این دو كودك نوزاد نزد ، یكی از اقوام نگهداری شدند آن كودك همزاد به فاصله كوتاهی فوت  شد و دست تقدیر روزگار این دگر را برای انجام  رسالتی باقی گذارد. در دوران خرد سالی او بر اثر سوانحی كه بر زعماء ایل صوفی گذشت طبعاً در وضع زندگی این نو باوه نیز موثر افتاد و در بدری ها و رنج و مرارت ها كشید اما دست تقدیر كه شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد او را با كسب امتیازاتی در تحصیلات دبیرستانی روانه دیار فرنگ كرد. در ان محیط غریب با هزار مشقت باز هم در لابلای صخره نگهداشته شد و در كار تحصیل  و كسب معلومات پزشكی توفیقی عظیم و اعجاب انگیز یافت . وی پس از اخذ دانشنامه فوق تخصص داخلی باآنكه با یك شهروند پاریسی ( مونیك موگه ) فارغ التحصیل رشته بیهوشی ازدواج كرده بود، بلافاصله جهت مداوای دردمندان و كمك ودستگیری از ضعفا و بیچارگان به ایران بازگشت و چندی بعد به اتفاق همكاران خود بیمارستان مدائن را در تهران تأسیس نمود.

دكتر صوفی از پزشكان حاذق جامعه پزشكی و استاد ممتاز دانشگاه علوم پزشكی تهران به شمار می رفت و قریب سی سال به امر طبابت و تحقیقات همت گماشت . روانشاد بعلت عارضه دردناك كلیوی در سال 1372 دیده از جهان فروبست و به دیار حق شتافت . دكتر صوفی انسانی وارسته و طبیبی مهربان بود و بیش از همه به مردم زادگاهش املش عشق می ورزید. در گذشته بعلت كمبود امكانات درمانی در مركز استان گیلان ، شهروندان املشی بیماران دردمند خود را به تهران می رساندند و در آن دیار غربت همراهان بیمار ، به هر طریق ممكن نشانی  پزشكان همشهری خود از جمله دكتر اكبر خان را می یافتند، ایشان نیز با مهربانی و ملاطفت بسیار همشهریان خود را رایگان درمان می نمود و یا اینكه به پزشكان همكار معرفی می كرد. دكتر اكبر خان صوفی با آنكه از اوان جوانی تا پایان عمر در تهران و بیش از یك دهه در پاریس زندگی كرد، هرگاه بیماران گیلك زبان را در تهران ملاقات می كرد ، با خوشروئی و عزت و احترام خاصی برخورد می نمود و در طول درمان با آنان به لهجه شیرین گیلكی صحبت می كرد.

 افصح المتكلمین املشی

شیخ ابوالقاسم معروف به ملاباشی و ملقب به افصح المتكلمن از مردم املش (میان محله ) و از روزنامه نویسان صریح و با شهامت در نهضت مشروطه گیلان بود. هنوز سالی از افتتاح نخستین دوره قانونگذاری (شعبان 1324) نگذشته بود كه او به چاپ و انتشار اولین روز نامه در رشت به نام ” خیرالكلام”وفق شد وبه ارشاد مردم و تقویت جبهه آزادی پرداخت . او در نكوهش نارساییهای مستبدان و عوامل استبداد كه پس از در گذشت مظفرالدین شاه، در پناه قدرت محمدعلیشاه تجدید حیات كرده بودند، سخت بی پروا بود و به همین سبب چندبار مورد خشم و عتاب حكام و علمای مخالف آزادی از جمله حاجی خمامی قرارگرفت . دوبار روزنامه اش توقیف شد وباری به حكم حاكم  وقت امیر اعظم كه به قول خود ” فاتحه بی الحمد برای مشروطه ” خوانده بود، دستگیر و پایش به فلك بسته شد كه او پس از خلاصی از پای ننشست و بر علیه حاكم اقامه دعوی كرد و كار مرافعه را به تهران كشاد و حاكم را به محاكمه كشید. پس از موفقیت آزادیخواهان در پیكارهای رشت، قزوین و تهران ، مدیر روزنامه خیرالكلام كماكان به فعالیت خود ادامه داد، منتها در این دوران لبه تیز حمله هایش متوجه زعمای آزادی در گیلان بود كه به زعم او بعضاً از طریق صواب منحرف شده بودند. در این مرحله بود كه او با نشر روزنامه هایی كه در رشت و انزلی علاوه بر خیرالكلام در اختیار داشت ، حریفان خود را كه همان فرزند حاجی وكیل از قبیل میرزاكریم خان و غیره و بعضی از اعضاء معتبر انجمن ایالتی به خصوص حاجی محمدرضا ابوالمله و همچنین برخی اعضاء انجمنهای معارف و حفظ الصحه بودند، به ستوه درآورده بود و با روزنامه های طرفدار آنان كه بوسیله میرزا حسین خان كسمائی و آقا محمدكاظم زهری اداره می شد نیز ، مقابله می كرد. او گاهی مقالات خود را به امضائ مستعار چاشنی می كرد.

روزنامه خیرالكلام در سال 1328 تعطیل شد ولی مبارزه مدیرش افصح المتكلمین املشی در روزنامه های دیگر در مجالس و محافل تا پای عمر ادامه داشت. شاید به همین علل و مبارزاتش بود كه سرجنبانان زمان هیچگاه افصح را در عرصه كامیابیهای خود بازی نگرفتند، با اینكه او از مجاهدان مومن و فاضل بود كه در ادبیات فارسی و عربی و دانش ریاضی و نجوم دست داشت.

 شیخ بهاءالدین املشی

شیخ بهاءالدین میزان املشی فرزند فرج اله خان صوفی در سال 1299ه.ق درییلاق املش به نام “خوش خانی ” به دنیا آمد. پس از تحصیل مقدماتی در گیلان به نجف اشرف عزیمت كرد. از محضر آخوند ملا محمد كاظم خراسانی و شریعت اصفهانی كسب فیض كرده، اجازه ارشاد یافت به شرحی كه در كتابش آمده است، در جریان مبارزات مشروطه با مخاطراتی رو به رو شد كه هر بار معجزه آسا نجات یافت . همزمان با حوادث جنگ بین الملل اول و نهضت مشروطه طلبان در نقاط مختلف كشور ، شیخ بهاءالدین میزان املشی در گبلان به نضت جنگل پیوست . به سال 1335 ه.ق كه نهضت یه پیشرفتهایی نائل شده، سازمانهایی به وجود آورده بود، او مأمور تأسیس كمیته قضائی در جمهوری خود مختار گیلان شده و تنظیم امور قضایی را در حوزه فرمانروایی جنگلیان بر عهده گرفت . پس از مدتی كوتاه به عضویت كمیته اتحاد اسلام اتنخاب شد. پس از پایان دوران قیام جنگ به نوشتن خاطرات خویش تحت عنوان “آنچه به خاطر دارم ” و یادداشتهایی در باره گیلان و مقالاتی زیر عنوان “روحانی یا الهی” پرداخت كه قسمتی از یادداشت اخیرالذكر در روزنامه سایبان رشت زیر عنوان “به قلم یكی از دانشمندان ” چاپ و منتشر شد. میزان املشی در سال 1304ه.ش به نمایندگی مجلسس موسسان برگزیده شد و باری دیگر به سال 1328 به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. در جنگ بین المللی (اول)كه ایران از طرف متجاوزین غافلگیرانه اشغال شد و در مناطق شمالی سیاست تجزیه به مرحله اجرا در آمد ، شیخ بهاءالدین املشی به” نهضت مقاومت منفی” كه در گیلان تشكیل شده ، در رشت و تهران فعالیتهای سیاسی و در مرزهای بین گیلان وآذربایجان فعالیتهای پارتیزانی داشتند، پیوست و از هوشیاری و وسعت اطلاعات خویش ، سران نهضت مذكور را به فیض می رساند.وی كه سردفتر اسنادرسمی در رشت بود، در غالب انجمنهای آموزشی ،فرهنگی ، ادبی و اجتماعی با صمیمیت تمام مشاركت می كرد. او دو دوره عضو شورای فرهنگ استان گیلان شدو به اتفاق دوستانش منشاء خدماتی از قبیل تأسی كتابخانه نشر فرهنگ ملی ، جمعیت شیر و خورشید گیلان ، بیمارستان پورسینای رشت و… گردید. شیخ بهاءالدین سرانجام به سال 1339 ه.ش به سوی ابدیت پرواز كرد و در شبستان خصوصی واقع در تازه آباد رشت به خاك سپرده شد.از او كتابی به نام “گوشه هایی از تاریخ گیلان به اهتمام فرزندش سرهنگ هادی میزان املشی چاپ و منتشر شده است .

پس از رحلت این مبارز مذهبی جمعی از دوستداران فرهنگ و دانش املش در سال  1340ه.ش دبستانی با یاد و نام این رجال سیاسی گیلان  در زادگاهش تأسیس نمودند كه متاأسفانه بعد از انقلاب  یكی از رؤسای آموزش و پروش (غیربومی) نادانسته نام این آموزشگاه را تغییر داد! امید است مسؤلان متعهد آموزش و پرورش  املش یكی از آموزشگاه های سطح شهر را به نام این بزرگ مرد تاریخ معاصر گیلان نامگذاری نمایند.

آیت الله العظمی میرزا حبیب اله املشی (  معروف به میرزای رشتی )

معظم له به سال 1324 ه.ق در شهر مذهبی املش به دنیا آمد. پدرش محمدعلی خان صوفی از ملاكان و صالحان اهل باطن بود و قبل و بعد از ولادت فرزندش رؤیا های صادقانه ای دید كه همگی حكایت از درخشان بودن آینده این طفل داشت . لذا توجه خاصی به تربیت و تعلیم این فرزند مبذول داشت . وی دروس مقدماتی را در مدرسه علوم دینی لاهیجان شروع و در سن 18 سالگی به قزوین رفت و به درس مرحوم شیخ عبدالكریم ایروانی (قزوینی) حاظر شد. در سن 25 سالگی موفق به اخذ اجازه از وی گردید.سپس با اهل و عیال خود برای تكمیل مدارج علمی به نجف اشرف مشرف شد و سه سال از درس مرحوم صاحب جواهر بهره برد تا اینكه روزی در اثنای درس اشكالی به ذهنش رسید، بر استاد عرضه داشت ولی جواب قانع كننده ای نشنید ، بعضی طلاب او را راهنمائی به سوی شیخ انصاری نمودند. شیخ در جواب شبهه میرزای حبیب الله صوفی ، فرقی بین حكومت و ورود گذاشت كه در آن زمان اصطلاح جدیدی در علم اصول بود و مرحوم شیخ فرمودند: رفع كامل این اشكال مستلزم لااقل دو ماه شركت در درس است . مرحوم میرزا حبیب الله از قدرت علمی مرحوم شیخ انصاری مبهوت شد. لذا با اینكه قصد عزیمت به ایران را داشت مع ذالك در درس مرحوم شیخ انصاری حاضر شد و او را دریای بیكرانی یافت كه به قعرش نتوان رسید. لذا مصمم بر اقامت در نجف شد و حدود 7 سال از محضر مرحوم شیخ بهره برد. او یكی از شاگردان مبرز شیخ بود  و می فرمود:” از وقتی به درس مرحوم شیخ مرتضی انصاری  رفتم بحثی از ابحاث مرحوم شیخ از من فوت نشد تا روزی كه مرحوم شیخ از دنیا رحلت نمود.”

پس از مرحوم شیخ انصاری كرسی تدریس حوزه علمیه نجف به وی منتقل گردید.در حلقه درس وی شاگردان زیادی از علماء و فضلاء و مجتهدین حاضر می شدند و شاگردان بسیاری از درس وی به مقام اجتهاد نائل آمدند. پس از مرحوم شیخ ، بزرگان از علماء و پیر مردان از فقهاء مرجعیت میرزا حبیب الله صوفی املشی را پذیرفتند ولی ایشان از مرجعیت و زعامت اعراض می نمود و از قبول وجوهات خودداری می نمود و در اعطاء اجازه و اجتهاد ومسائل فقهی سخت محتاط بود. مرحوم میرزاحبیب الله املشی از مراجع تقلید درجه اول شیعه بود و او را بر معاصرانش مانند آیت اله میرزا حسن شیرازی و آیت اله میرزا محمدحسن كوه كمری ترجیح می دادن.

شاگردان معظم له شاگردان

شاگردان مرحوم میرزا حبیب الله املشی فراوانند از جمله اند: 1- شیخ عبدالله دیوشلی (مازندرانی) كه از شاگردان مبرز آن مرحوم بود و طبق وصیت وی بر جنازه اش نماز خواند.2- مرحوم سید حسن صدر مولف كتاب تأسیس الشیعه 3- سید عبدالمجید لاهیجی 4- ملا غلامرضا قمی 5- میرزا ابوالقاسم كاشانی (امام جمعه تهران)6- شیخ حسین لاكانی 7- سید ابوالقاسم اشكوری

تألیفات معظم له

1- كتابالاجاره 2- بدایع الفكار در اصول فقه 3- الامامة 4- كتاب قضا و شهادت 5- حاشیه ای بر مكاسب مرحوم شیخ مرتضی انصاری 6- رساله ای در بحث مشتق7- كتاب صلوة المسافر8-   حاشیه ای برتفسیر جلالین 9- رساله ای در تعادل تراجیح 10- كاشف الضلام فی علم الكلام 11- شرح شرایع 12- كتاب التجاره

اولاد معظم له

وی دارای سه فرزند ذكور بود كه هر سه از علمای عصر خود بودند.

1- شیخ محمداملشی (رشتی) پدر شیخ عمادالدین علمی غروی از مراجع بزرگ تهران ( متوفی سال 1316 ه.ق)

2- شیخ اسماعیل صوفی املشی ، شاگرد و دامادآخوند خراسانی صاحب كتاب كفایه و از یاران آیت اله مدرس ، ایشان وكیل اولین دوره مجلس شورایملی از حوزه انتخابیه لاهیجان بودند(متوفی 1343ه.ق)

3- شیخ اسحق املشی( معروف به آیت اله گیلانی )، معظم له داماد آیت اله دیوشلی (مازندرانی)، سالها مدیر و مدرس مدرسه سپهسالار تهران بودند. فرزندش مهندی شمس الدین علمی غروی ، نماینده دوره هفدهم مجلس شورای ملی از حوزه انتخابیه لاهیجان(متوفی 1357ه.ق)

مرحوم میرزا حبیب الله املشی ( رشتی”) در صبح روز پنجشنبه 14 جمادی الثانی سال 1312ه.ق ، در نجف اشرف دیده از جهان فروبست و در شبستانی جنب باب ساعت از صحن مقدس حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب (ع) مدفون گردید.

 

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *