تابش نور آفتاب و بازتابش آن از روی برف چنان چشم را میزد که تا حد کورشدن پیش میرفت و این حالت را اصطلاحا «سفیده بَزئه» (سفیدک زده) میگفتند که همان «برفسوز» بود. پوشاک مناسب زمستان معمولا لباس (کت و شلوار) پشمی بود. پشم آب را در خود جذب
در غروب یک روز دلنشین اردیبهشتی، مه غلیظ، چون اژدهایی غولپیکر از دره بالا میآید و بر سر راهش هرچه را که مییابد، یکی پس از دیگری خشمگنانه میبلعد تا چیزی از دهکده باقی نگذارد: خانهها را با ساکنانش، باغها را با جانداران و درختان گردوی سر به فلک