روایت زندگی جوان املشی که شب شهادتش شب دامادیاش شد بعد از شهادتم سیاه نپوشید و عزا نگیرید، چون خوب می دانید قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همه کس به او نزدیکترم و این آرزوی من بود و میخواهم که شیرینی و نقل و میوه بدهید و افتخار کنید که چنین فرزندی را روانه انقلاب