همه ما حداقل یکبار به دوران سالمندی خود اندیشیدهایم. شاید برخی یکی از اهداف بچهدار شدنشان هم موضوع “فرزند عصای دست پیری” باشد. به نظر روانشناسان و مسئولین اهمیتی که به سایر ردههای سنی دادهاند برای دوران سالمندی قائل نشدهاند؛ ولی کاملاً واضح و مبرهن است که این دوران نیر مانند سایر دورههای عمر هر آدمی ست و البته لازم است شرایطی فراهم گردد که بهترینِ آن باشد؛ ولی متاسفانه عکس آن اتفاق میافتد. آغاز دوره میانسالی در هر جغرافیا و هر کشوری تعریفی متفاوت دارد؛ در برخی از کشورها سن ۶۵ و برخی دیگر ۸۰ را سن آغاز میانسالی دانستهاند که این موضوع ارتباط مستقیمی با سطح رفاه جامعه دارد.
متاسفانه استان سرسبز گیلان از نظر ردهبندی جزو استانهای پیر محسوب میشود و نگرانی بیشتر این است که املش پیرترین شهرستان استان میباشد. نگاه آماری به این نوع دستهبندیها در توزین و متعادلسازی رشد جمعیتی نقش بسزایی دارد و میتواند زمینهساز برنامهریزی و هدفگذاریهای کارشناسانه باشد. ولی آنچه بیشتر از همه اهمیت دارد حفظ روحیه، نشاط و در واقع نگاه کیفی به این قشر پرجمعیت شهرستان است. در یک حساب سرانگشتی، پرواضح است که سالمندان شهر ما شرایط خوبی ندارند؛ از میزان دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی گرفته تا اماکن تفریحی و فرهنگی مختص آنها؛ از مبلمان شهری گرفته تا حمایت خانوادهها.
موضوعی که همیشه ذهنم را درگیر کرده این است که چطور مسئولین مراکزی چون مهد کودک، مراکز آموزشی و یا تفریحی پیشبینی کردهاند ولی برای عزیزان سالمند اماکن مختص آنها پیشبینی نشده است! گرچه همه با مکانی با عنوان “خانه سالمندان” آشنا هستیم و تقریباً در بین آشنایان خود افرادی را میشناسیم که والدین خود را به این نوع مکانها بصورت شبانهروزی سپردهاند. حال سوال این است با توجه به تغییرات زندگی شهرنشینی و شاغل بودن زنان و مردان و به تبع آن عدم امکان رسیدگی کافی به والدین، چرا چنین اماکنی بصورت پارهوقت دایر نمیشود که سالمندان عزیز فقط ساعاتی از روز را در این نوع مراکز سپری و با همنوعان خود ارتباط داشته باشند؛ این روش کمک شایانی به حفظ روحیه و القای حس مفید بودن آنها خواهد کرد و فرصتی برای عدم طردشان از سوی خانواده فراهم خواهد کرد.
مکانی که بهتر است عنوانش از “خانه سالمندان” به “مهد سالمندان” تغییر یابد. سالمندان را دریابیم…
نویسنده: سمیه فرخی مهر