نگاهی به ویژگی های سبکی و محتوایی داستان های علی عمو ( افصح المتکلمین املشی )

به عقیده ی بسیاری از کارشناسان ، داستان به صورت نوین آن در ایران با مجموعه داستان « یکی بود یکی نبود » اثر سیدمحمّدعلی جمال زاده در سال 1300 شمسی آغاز شده است ؛ در حالی که یک دهه پیش از آن شاهد خلق آثاری از افصح المتکلّمین املشی « علی عمو » در نشریه ی خیرالکلام هستیم .

 

اختصاصی صبح رانکوه / عباس رسولی املشی:

مطالعه ی داستان های « علی عمو » نشان می دهد که این شخصیّت برجسته ی سیاسی و فرهنگی گیلان نسبت به جمال زاده در امر داستان نویسی نوین پیشگام بوده است . نویسنده در خلالِ داستان ها به اوضاع سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ایران و به ویژه گیلان در دوره ی قاجار توجّه ی خاصی داشته است . کاربرد واژگان و اصطلاحات اصیل گیلکی ، ضرب المثل ها و رسوم و آیین های گذشته ی دور و نزدیک گیلان درمتون داستان ها می تواند منبع و مرجع مهمّی برای مطالعات مردم شناسی و فرهنگ عامه باشد.

در این مقاله به بررسی ویژگی های سبکی و محتوایی داستان های علی عمو پرداخته شده است . باید اذعان نمود که مجموعه داستان های علی عمو با توجّه به مدرن بودن و برخورداری از نوآوری نسبت به شرایطِ زمانیِ آن ها ، آغاز تحوّلی در داستان نویسی ایران بوده است .

***

شیخ میرزا ابوالقاسم معروف به ملّاباشی و ملقّب به افصح المتکلّمین از مردم « املش » گیلان بود و بعدها در تهران و رشت اقامت گزید. وی از روزنامه نویسان صریح وشهیردرنهضت مشروطه گیلان بود .

شیخ بهاالدین املشی ( ریاست تشکیلات قضایی و حقوقی جنگل و از یاران نزدیک میرزا کوچک خان ) در باره ی افصح المتکلّمین املشی می گوید :

« وی مردی فاضل ودانشمند در ادبیّات فارسی و عربی و در شهر رشت درعهد خود بی نظیر بود و مردی بودکه از هرجهت به زیور ِفضل آراسته ، دارای حُسن خط درنسخ و نستعلیق وصاحب طلاعات در ریاضی ، هیئت ، نجوم، ادبیّات فارسی و عربی بود. »

( املشی « میزان » ، 1352 : 50 )

هنوزسالی ازافتتاح نخستین دوره ی قانون گذاری (شعبان 1324) نگذشته بود که افصح المتکلّمین به چاپ و انتشار اوّلین روزنامه ی چاپ سربی در رشت به نام « خیرالکلام » موفّق شد و به ارشاد مردم و تقویّت جبهه ی آزادی پرداخت . او در نکوهش نارسایی های مستبدان و عوامل استبداد که پس از درگذشت مظفرالدین شاه در پناه قدرت محمّدعلی شاه تجدید حیات کرده بودند ، سخت بی پروا بود و به همین سبب چند بار مورد خشم و عتاب حکّام وعلمای مخالف آزادی از جمله حاجی خمامی قرارگرفت . دو بار روزنامه اش توقیف شد و باری به حکم حاکم وقت امیر اعظم که به قول خود « فاتحه ی بی الحمد برای مشروطه » خوانده بود ، دستگیر و پایش به فلک بسته شد که او پس از خلاصی ازپا ننشست وعلیه ی حاکم اقامه ی دعوی کرد و کار مرافعه را به تهران کشاند و حاکم را به محاکمه کشید .

پس از موفّقیّت آزادی خواهان درپیکارهای رشت ، قزوین و تهران ، مدیر روزنامه ی خیرالکلام کماکان به فعالیت خود ادامه داد ، منتها در این دوران لبه ی تیز حمله هایش متوجّه ی زعمای آزادی درگیلان بود که به زعم او بعضاً از طریق صواب منحرف شده بودند . در این مرحله بود که او با نشر روزنامه هایی که در رشت و انزلی علاوه بر « خیرالکلام » در اختیار داشت مانند روزنامه ی « ساحل نجات » انزلی و روزنامه های « صدای رشت » و « راه خیال » در رشت ، حریفان خود را که همان فرزندان حاجی وکیل ازقبیل میرزاکریم خان وغیره و بعضی از اعضای معتبر انجمن ایالتی به خصوص حاجی محمّدرضا ابوالمله وهمچنین برخی از اعضای انجمن های معارف و حفظ الصـحه بودند به ستوه آورده بود و با روزنامه های طرفدار آنان که به وسیله ی میرزاحسین خان کسمایی و آقامحمّدکاظم زهری

و یا سیداشرف الدین حسینی اداره می شد نیز مقابله می کرد .

اوگاهی مقالات خود را به امضای مستعار چاشنی می کرد . از اشعار او ست در اشاره به ابوالمله و دیگران :

ربّنا ادفع به حرمت الابرار              شر هذا الوکیل و الاشرار

سوختم ای خدا از آتش شان              وقنا ربّنا عذاب النار

روزنامه ی « خیرالکلام » درسال 1328 تعطیل شد ، ولی مبارزه ی مدیرش افصح المتکلّمین در روزنامه های دیگر ودرمجالس ومحافل تا پایان عمر ادامه داشت . شاید به همین علل و مبارزاتش بود که سرجنبانان زمان هیچ گاه افصح المتکلّمین را درعرصه ی کامیابی های خود به بازی نگرفتند ، با این که او از مجاهدان مؤمن و فاضل بود که در ادبیّات فارسی وعربی ودانشِ ریاضی و هیئت و نجوم دست داشت . ازوی تذکره ای هم به جا مانده است که به چاپ نرسید .   ( سرتیپ پور ، 1371 : 17 – 16  )

به تازگی به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رئیس مؤسسه ی دایره المعارف بزرگ غدیر و احیای میراث مکتوب شیعه در گیلان کتابی خطّی با عنوان « اصول دین » از افصح المتکلّمین املشی شناسایی شده است .

***

ـ  ویژگی های سبکی و محتوایی داستان های علی عمو

1- واحدهای پول دوره ی قاجاریه در داستان های علی عمو

در حالی که امروزه واحدهای پول ایران منحصر به ریال و تومان است ؛ در داستان های علی عمو به تنوّع واحدهای پول در دوره ی قاجاریه برمی خوریم . واحدهای پول درآن دوره عبارتند از : قران ، شاهی ، ریال ، تومان ، کرور ، دینار و منات . البتّه برخی از آن ها ، واحدهای پولِ بیگانه ی رایج در ایران هستند .

علاوه بر این ها این تازگی مردم از لفظِ مالک خیلی وحشت دارند زیرا که در انجمن ملّاکین که برای ندادن دو قران منعقد شده بود یکی از آن ها که دارای هفتاد هزار تومان بود ازهول چهار قران از بالا پرت شد و مُرد . ( قصّه ی پانزدهم –  مالک )

در نزدیکی لنگرود آدمِ بلدیه راهِ ما را بُرید . گفت : هرباری صد دینار بدهید . ( قصّه ی هفدهم – کلاه برداری )

دَرَق . شیشۀ پیشۀ ما خورد شد. من فوری به توسّط فراش باشی سه کرور خسارت ادّعا کردیم .  ( قصّه ی سی و پنجم – دواخانه )

این دوا من به شما بدهد . اینجاها ندارد . من چند دانه از امریک کترمش کرده است و هر دانه سه منات گمرک وخرج و دو منات خریده است به شما بدهد .      (قصّه ی سی وپنجم– دواخانه )

2- نقش پُررنگ حیوانات در داستان های علی عمو

حیوانات در زندگی مردم دوره ی قاجاریه نقش پُررنگ و مهمّی را برعهده دارند؛ به طوری که جزئی جدا نشدنی از زندگی مردم هستند . در داستان های علی عمو نیز این نقش پُررنگ حیوانات را در ماجراهایی که برای شخصیّت های داستان پیش می آید شاهد هستیم . حتّی گاهی می بینیم حیواناتی چون شغال ، اسب ، مرغ و … به عنوان قهرمان داستان حضور دارند :

مدّتی بیکار بودم . چه کنیم چه نکنیم . رفتم مرغ فروشی را پیش گرفتم . این مرغانِ زبان بسته را ده تا بیست تا از پا گرفته و از سر آویزان به کوچه و بازار می گرداندم. یک دفعه دیدم عریضه ی این مرغان در خیرالکلام درج شده است . آه . ناله . فریاد . فغان . دیدم رسوا شدم . ترکِ مرغ فروشی کردم .    ( قصّه ی یازدهم –  کار )

کیسه های زغال را این یک . این دو . این سه . این چهار . این پنج به گاو خود بار کردم . نگاه نکن . لنگرود تا زغال را به گاو بار نکنند ، آن زغال برکت نمی کند. رشت تا مرغ ها را سرازیر نکنند مردم را جرب می گیرد . املش تا مرغ را خفه نکنند گوشت او زُکام می آورد . بلی من هم زغال را به گاو بار کردم .      ( قصّه ی هفدهم –  کلاه برداری )

فردا خرس را به پای استنطاق حاضر کنند جواب شافی ندارد و ایّام رولوسیون هم نیست که هر که هر چه کرد کرد .     ( قصّه ی بیستم –  دوئل )

3- اشاره به فساد حکومتی و بی کفایتی مسئولان

«  روی آوردن به ادبیّات داستانی معاصراز اوایل دوره ی مشروطه باکتاب هایی نظیرسیاحت نامه ی ابراهیم بیک از زین العابدین مراغه ای و مسالک المحسنین از عبدالرحیم طالبوف آغاز شد . این آثار، نه در قالب داستان و به صورت معمول و شناخته شده ی امروز بلکه به شکل داستان و مقاله به قصد انتقاد از اوضاع اداری ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی آن روزگار نوشته می شد … نویسندگان در آثارخود به مسائل اجتماعی و رنج های طبقات محروم جامعه پرداختند و با زور و بی عدالتی به جدال برخاستند . »

( داودی و دیگران ، 1377 : 29 )

در دوره ی مشروطه ، داستان علاوه بر جنبه ی سرگرمی وتفـریح ، میدانی برای ارائه ی افکارِ نویسنده است و علی عمو در داستان های خود از این عرصه به خوبی بهره جُسته است . علی عمو درداستان های خود بی پروا برحکومت ظلم وجور می تازد و بی کفایتی ، رشوه خواری و فساد مسئولان حکومتی را به نمایش می گذارد . وی از این که می بیند مسئولان ، پولِ ملّت را به راحتی بالا می کشند ، رنج می برد :

واقعا” چه خوب عالمی است عالم بچّگی که دلش برای هیچ چی نمی سوزد . او که پول نداده است. او که زحمت نکشیده است. مثل این که آقایانِ ما دلشان از این مخارج بی ثمر نمی سوزد به جهت این که ایشان  نه بیل می زنند نه پایه ، انگور می خورند در سایه

( قصّه ی چهارم –  رقص )

من گفته ام که کارکنانِ ملّت درصورتی که به قدر دو تومان کار نکنند حق بردن پنجاه تومان ندارند حالا این جور کافر شدن دیگر توبه ندارد .( قصّه ی ششم –  کافر )

تو این تقلّا برای که می زنی؟ برای این مردم ؟ تو هم مثل من باش . ببین . من هیچ می گویم که پنجاه تومان رشوه چطور در میانِ جعبه عطسه کرد ؟ آخر من چرا باید بگویم تا بگوینـد : های بگیرید . های بگیرید که این کچل مو نداره .( قصّه ی هفتم –  آن که گفت قلم آزاد ست … )

امّا من لازم بود این فکر را بکنم که آیا چاره دارد که پشت قاطر بروم ؟ مثل این که لازم است این آقایانی که مصدر کار و ریاست اند ، بدانند که وظیفه و تکلیفی غیر ریاست دارند ؟  (  قصّه ی نهم – لواشه و یواشه )

 

آدم مهمان می کند فرنگی مآب را مهمان بکند ؛ آن وقت همین کالپاست را بیار به طوری می خورند که آقایان پولِ ملّت را .

( قصّه ی چهل و سوم –  مهمانیِ فرنگی )

4- آزادی خواهی

«  موضوع شعر و نثر مشروطیّت ، در قیاس با دورۀ قبل ، مسائلی است از قبیل : آزادی ، وطن ، زن ، غرب و صنعت غرب و فقدان تصوّف . گفتن آزادی با مشروطه شروع می شود . قبل از مشروطه ، مفهوم آزادی – که مترادف دموکراسی غربی است –  به هیچ

وجه وجود نداشت . »  (  ه . سبحانی ، 1370 : 156 )

بر این اساس است که روحیه ی آزادی خواهی و وطن پرستی درعلی عمو و دیگر شخصیّت های داستان های او موج می زند . علی

عمو انسانی آزاده است که اعتقاد دارد باید قانون عدالت اجرا شـود و از این که می بیند حکومت ، قانون طلب را دنبال می کند ،

رنج می برد . او آزادانه افکار خود را برزبان می آورد و از کسی واهمه ای ندارد :

رفتم به عدلیه . گفتم مردم قدری از عدلیۀ شما سرد شده اند برای آن که ناسخ منسوخ زیاد می شود . همه گفتند  علی عمو عقلش

را خورده است .( قصّه ی سوم –  یتفشکرون )

یک وقت آدم کافرمی شود که بگوید بنی عباس شایستگی خلافت را ندارند . یک وقت آدم کافر می شود که بگوید صفویه بنای راست را بر حیله و تزویر نهـادند . یک وقت آدم کافر می شود که بگوید قاجاریه مملکت ایران را ویران کردند . یک وقت آدم کافر می شود

که بگوید قانون محمّدی (ص) در هر عصرکافی است برای بشر . یک وقت آدم کافر می شود که بگوید حریت جوهر اسلامیت است . البتّه هر که این حرف ها را بگوید کافر است . امّا من این حرف ها را گفته ام و بالاتر هم گفته ام .  ( قصّه ی ششم –  کافر )

تو پدر مرا درآوردی . تو مرا خانه خراب کردی . توچه کار داری بگوئی قانون عدالت باید مجرا شود . تو چه کار داری بگوئی بندرول مسکرات مناسبت با دین اسلام ندارد . تو چرا باید بگوئی مدّعی و حاکم اگر یکی شد وای به مردم . تو چرا باید بگوئی قانون به مردم

امر و نهی می کنـد نه دماغ های مودار و گنـدیده . چون این چیزها را گفتی فوراً با آن که کچل نیستی صدا بلند می شود  های بگیرید های بگیرید . که این کچل مو نداره (  قصّه ی هفتم – آن که گفت قلم آزاد است )

5-  اعتقادات دینی

شخصیّت اصلی و شخصیّت های دیگـر داستان های علی عمـو نسبت به مسائل دینی ، اعتقادات محکم و استواری دارند . از دیدِ آن ها نباید دروغ گفت و نباید قسمِ دروغ خورد ؛ چون که آدم مقدّس بی جهت دروغ نمی گوید و کسی که دروغ بگوید باید در سرازیری قبر جواب بدهد . مستجاب شدن دعا و کافر بودن هرکه قسم باور نکند ؛ بیانگر اعتقادات عمیق و محکم دینی مردم دوره ی مشروطه است :

آهسته به من گفتند : این آش امام زین العابدین است نذر کرده ایم که شاهسون های بیچاره صدمه نبینند و مجاهدین که به جنگ آن ها رفته اند یک صدمه به آن ها برسد .  ( قصّه ی دوم – کنچکاوی )

گفتم خدا را شکرکه زحمت تحصیل پول و جمع آوری قوا و تهیّۀ استعداد را از دوش ما برداشتند. ما به دعا می توانیم تمام کارها را پیش ببریم فرضا” اگر به مجاهد تفنگ و فشنگ و پول هم برسد چون ما دعای زبانی کرده ایم مسلماً خواهند پیش برد .

(قصّه ی دوم– کنجکاوی)

حاجی باقرجان اگر چه رعیت ایران است ولی چون درعدلیه به جان آقا سید آقایی قسم خورد که من تبعۀ روسم لابد باید تبعۀ روس باشد . ( قصّه ی دوم –  کنجکاوی )

من خیلی ترسیدم که خدا نکرده دعوا شود .گفتم : خدایا یک نفر پیـدا شـود که میانۀ ایشان را اصلاح کند . دعای من مستجاب شد .  ( قصّه ی سوم –  یتفشکرون )

من نمی توانم دروغ بگویم . من فردا باید در سرازیری قبرجواب بدهم . من چند دفعه یتفشکرون شدم .  ( قصّه ی سوم –  یتفشکرون )

 

6- باورداشت های عامیانه

باورداشت ها در فرهنگ هر منطقه از جایگاه خاصی برخوردارند و می توان آن ها را جزئی از آیین ها و سنّت های آن منطقه محسوب نمود. بعضی ازاین باورها امروزه متروک شده و از یادها رفته اند و برخی دیگر هنوز هم رایج هستند و مردم اعتقاد خاصی به آن ها دارند . نمونه هایی از باورداشت های مردم را درداستان های افصح المتکلّمین املشی « علی عمو » مرور می کنیم :

بعد گفتم : نه . این آش تا آنجا برود سرد و بیمزه می شود . خواستم آش را نخورم . ترسیدم که آش کمرم را بزند . حالا فهمیدم که پشت بندِ شاهسون آش است .   ( قصّه ی دوم – کنجکاوی )

کیسه های زغال را این یک . این دو . این سه . این چهار . این پنج به گاو خود بار کردم . نگاه کن . لنگرود تا زغال را به گاو بار نکنند

آن زغال برکت نمی کند. رشت تا مرغ ها را سرازیر نکنند مردم را جرب می گیرد. املش تا مرغ را خفه نکنند گوشت او زُکام می آورد.

( قصّه ی هفدهم –  کلاه برداری )

ای جماعت چانچوکشان  بدانید و آگاه باشید که هر چیـزی یک اثـری دارد . من که در عالـم  چانچوکشی به صداقت قدم زده ام به قوّت بازوی چانچـو فهمیدم در روز عید قربان اگر زن ها خیاطی بکنند خار به پای حاجی ها می رود که پاهاشان برهنه است. ستاره ی

دمباله دار اگر پیدا شود حرف پروپوچ زیاد می شود. شب جمعه اگرظروف شسته شود مستبدین به صورت مشروطه خواهند درآمد و مشروطه خواهان را قبول ندارند .    (  قصّه ی بیست و پنجم – موقع خیلی باریک است )

7- توجّه به آداب ، آیین ها و سنّت های گیلان در دوره ی قاجاریه « مشروطه »

در داستان های علی عمو با آداب ، آیین ها و سنّت ها ی گیلان در دوره ی قاجاریه رو به رو می شویم که اینک بسیاری از آن ها به

بوته ی فراموشی سپرده شده است. بررسی این ویژگی ها در داستان های او می تواند منبع و مرجع قابل اعتنایی برای مطالعات مردم شناسی باشد و ما را در حال و هوای گیلان در دوره ی قاجاریه قرار دهد :

گفتم : بنویس یک حاجی برای شب پاسی 1  پسرش تمام مطرب ها را دعوت نمود تا هفت شب بکوب و برقص بود . هزار تومان خرج این هفت شب کرد .   ( قصّه ی چهارم –  رقص )

دست آورد کلاهِ مرا برداشت ونگه داشت. من سربرهنه بازارآمدم. دیدم مردم برای من می خندند گفتم: برای من چرا می خندید. مگر من کلاه برداری کردم؟  2  ( قصّه ی هفدهم – کلاه برداری )

شعبان! تو هیچ به دادِ من نمی رسی؟ گفت : مگر چه شده ؟ گفتم : مشدی صفر نمی رود . گفت امشب با همسایه ها می آیم  تاریکی بَزَن 3   می کنیم . ( قصّه ی بیست و چهارم –  مهمان )

دیروز نوروز گفت : ما هشت چان بار کرایه کرده ایم که به شهر برسانیم . هفت نفر چانچوکش حاضرند تو هم باید کمک بدهی . من قبول کردم . برای آن که در میان ما چانچوکشان رسم است که به همدیگر کمک می دهند .  4  ( قصّه ی سی ام –  سرگذشت شصت ساله ی یک نفر آدم )

در بَدو ورود کلاه از سر گرفتند و با اسب ها دست دادند . رئیس اسب ها فرمود : ما هنوز این قدر متمدّن نشده ایم که کلاه برداریم . وقتی که تمدّن ما کامل شد ، اوّلِ کلاه برداری ما است .   5  ( قصّه ی سی و ششم – تبریک )

آخر سرِهمسر داریم . هرکسی برای خود آدمی است . و چه طور می شود که برای ختنه سوران 6 پسرش صد تومان مخارج مطرب مردانه و زنانه نکند؟       (  قصّه ی چهلم – انسان باید عقل معاش داشته باشد )

 

*  پانوشت :

1-  اشاره به جشن شب هفت نوزاد ، جشنی که هفت شب برای پاسداری از زائو و نوزاد برپا می شود که با انواع بازی های تفریحی و شب زنده داری همراه است .

بی ادبی تلقّی  2-  از داستان های علی عمو این گونه برداشت می شود که دردوره ی قاجاریه بدون کلاه دربین مردم ظاهر شدن ، نوعی ننگ و

می شد و نشانه ی بی شخصیّتی و بی اعتباری بوده است . پروین اعتصامی نیز در شعر « مست و هُشیار » خود به این موضوع اشاره ای دارد .

3-  اشاره به رسمی در گذشته ی گیلان یعنی رسم خاموش کردن چراغ وتاریک کردن اتاق با قصد و برنامه ی قبلی و تنبیه کسی درآن تاریکی

به صورت دست جمعی .

به یکی از رسم های گذشته ی گیلانیان یعنی رسم همیاری به ویژه در بینِ چانچوکشان اشاره دارد . 4-

می رسیدند ، 5- در داستان های علی عمـو اشاره می شود که در دوره ی قاجاریه تحت تأثیر فرنگ رسم بر این بود هنگامی که دو نفر به یکدیگر

کلاه خود را از روی احترام از سر برمی داشتند و این را نشانه ی تمدّن می دانستند .

. جشنی در گیلان است که پس از گذشت هفت روز از ختنه ی پسران تشکیل می دهند 6-

 

*  منابع و مآخذ :

ـ   املشی ، افصح المتکلّمین  « علی عمو » ( 1380 ) ،  علی عمو چنین گفت ( مجموعه ای بازیافته از نخستین داستان های کوتاه ایرانی ) ،

چاپ اوّل ،  به کوشش :  رحیم چراغی ، رشت : نشر گیلکان

ـ   املشی ( میزان ) ، شیخ بهاء الدین ( 1352 ) ، گوشـه هایی از تاریخ گیلان ، با مقدّمه مرحوم استاد حبیب یغمایی ، به کوشش : محمّدهادی میزان ، تهران : چاپخانه ی بهمن .

ـ   سرتیپ پور ، جهانگیر ( 1371 ) ، نام ها و نامداران گیلان ، رشت : نشرگیلکان

ـ   داودی ، دکترحسین و دیگران ( 1377 ) ، ادبیّات فارسی( 2 )، چاپ اوّل ، شرکت چاپ ونشرکتاب های درسی ایران

ـ   ه . سبحانی ، دکترتوفیق (1370 )، تاریخ ادبیّات 4 ، چاپ اوّل ، مرکزچاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور

ـ   رسولی املشی ، عباس (1390) ، نوبت آینه ( شرح حال و نمونه آثار ده شاعر و نویسنده ی شهرستان املش ) ، چاپ اوّل ، رشت :

انتشارات حرف نو .

عباس رسولی املشی

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *