اختصاصی صبح رانکوه: نوشته زیر در باره گویش شیرین در شهرستان املش می باشد، که توسط حسین ثاقبی نوشته شده است.
واژههایی با چند معنی در گویش أملهشی:
- آوأ گیتن: 1. آبکردن، خیساندن /کهشکه آوا گیر: به کشک آب اضافه کن/، 2. آبکشیکردن، 3. میل و اشتهای زیاد به آب
- بونه: 1. بوته (سیر، پیاز)، 2. ریشه، 3. ته (دیگ)، 4. اصله (درخت (
- پو: 1. رانش زمین، 2. گلوله کاموا، 3. پود/ یهلا یهپو/
- پهره: 1. طرف پایین هرچیز، 2. دام، 3. وسیلهای در چرخ دوچرخه، 4. پره پنکه
- پیته: 1. پاره، پارچه کهنه، کج و معوج، 2. لقمه، 3. پیچیده
- پیته زأن: 1. چپاندن پارچه و … در سوراخ، 2. خفه کردن صدای زنگ، 3. تمیزکردن ظرف غذا با لقمه
- تاب: 1. تاب، 2. پیچاندن، 3. توپ
- تور: 1. دیوانه، 2. دام، 3. تور، شبکه
- تهشک: 1. هسته، 2. گره، 3. زخم
- تهخت: 1. تخت، کرسی، 2. راحت، آسوده، 3. اصطلاحی برای دندان اسب و استر و خر
- تهله: 1. سنگ بزرگ، تختهسنگ، 2. خروس، 3. تله، دام
- تاوهسن: 1. تابیدن، روشن کردن، درخشیدن، 2. تاب آوردن، طاقت داشتن، 3. ریسیدن، تابیدن (نخ)
- بونه: 1. گلوله خمیر، 2. بن، ریشه، 3. تهدیگ، 4. چسبیدن چرک بدن،
- بهند: 1. ریسمان، 2. نخ، رشته، 3. سد
- تاس: 1. تاس بازی، 2. پیاله، کاسه، بادیه، ساغر، 3. بی مو
- آدهمؤن: 1. آدمها، مردم، 2. مردان، 3. کسان و طرفداران، 4. کارگران مرد
- آدهم: 1. آدم، 2. مرد، 3. قاصد، 4. کارگر مرد
- بهراز کهشئن: 1. پوست گاو را به شکل رشته درآوردن، 2. افراز، 3. دورکردن زمین
- تهسک: 1. کمعمق، 2. گرفته، 3. کمرفت
- تهخت: 1. تخت، کرسی، 2. راحت، آسوده، 3. اصطلاحی برای دندان اسب و استر و خر
- خال: 1. خال، نقطه، 2. شاخه، 3. سایه، 4. به دل افتادن، 5. شالیزار محدود شده، 6. هرسکردن درخت 7. شک، تشویش، نگرانی، آشوب
- خأله: 1. شاخه درخت، 2. خاله، خواهر مادر، 3. سنگ آسیاب /أسیه خأله/، 4. ظرف جمع آوری مدفوع در گهواره /گأوأره خأله/، 5. رود /چمخأله/، 6. لاخ، تار / یه خأله مو/، 7. شالیزار محدود شده /یه خأله بیجار/
- خألی: 1. تنها، فقط، 2. میان تهی، پوچ، 3. تعطیل، بیکار
- چهرخ: 1. چرخ، 2. دوچرخه، 3. به هم خوردن معده
- چهکال: 1. کف زدن، 2. دو کف دست باهم، 3. چنگ، چنگال
- جونهور: 1. جانور، حیوان، 2. گرگ، 3. کرم، انگل
- چهک: 1. چنگ، 2. کمینگاه، 3. گرویی که مغزش آسان جدا نشود، 4. نوک قله، 5. دوشاخه درخت 6. خسیس، ممسک، کنس، 7. سرسخت،
- چهم: 1. فوت و فن، شگرد، 2. راهدست، 3. عادت، رسم، 4. مطابق میل، باب میل، 5. پیچ و خم، 6. قلق
- چئن: 1. چیدن، کندن، 2. چیدن، مرتب کردن، 3. زاییدن
- جوش: 1. جوش، دانههای ریز بدن، 2. جوش شیرین، 3. زیاد، فراوان، 4. سینهزنی، 5. قلقل آب
- خئونه.خا: 1. [خانه خدا، خدای خانه] صاحبخانه، 2. مرد خانه، بزرگ خانه، 3. ارباب، صاحبکار، کارفرما، 4. میزبان، 5. شوهر
- خهفه: 1. خفه، 2. گرفته، 3. کر، 4. سرفه، 5. گرفته، عبوس، دمق، 6. تنگ
- چهفت: 1. چفت در، 2. محکم، 3. خیس
- دهم: 1. باد، تنفس، دم (بازدم) 2. دهان، لب، 3. هوای شرجی و آزاردهنده، 4. دم کشیدن چای و …
- زال بؤده: 1. آفتاب زده، 2. ترسیده، زرد شده، کم زهره، 3. بسیار تشه، عطش دار
- درز: 1. درز، شکاف، پارگی، 2. واحد مساحت برابر با 20 متر مربع، 3. دسته برنج برابر با بیست مشته
- دهسسه: 1. دسته/ بیل دسسه/، 2. دسته، گروه، 3. دسته، مرتب شده
- دهرگئنتن: 1. آویزان کردن، 2. در افتادن، 3. منصرف کردن،
- رهچ: 1. ردیف، 2. قلق، لم، 3. دنباله /صهدا رهچ/ 4. دفعه، بار، مرتبه، 5. فن
- رهچأگیتن: 1. بافتن، 2. دروغ گفتن، سرهم کردن، 3. جمع و جور کردن،
- دؤنه: 1. جوش، زخم، 2. دانه، بذر، 3. هسته
- رهچ: 1. رج، ردیف، 2. جای پا، دنبال (می ره چه بیه)، 3. قلق، 4. تمایل، علاقه، الفت (رهچا بئون)، 5. سرمشق، 6. مهیا، آماده
- زهنگ: 1. زنگ، 2. صدای گوش بعد از سیلی، سوت گوش، 3. طنین صدا، 4. زلال، صاف
- دهشکهنئن: 1. از وسط دو نیم کردن (تخم مرغ، هیزم)، شکستن، 2. پشت کسی را خم کرد، 3. خم کردن (زانو)
- دئودن: 1. کردن، 2. ریختن، 3. پوشیدن
- دهلاگیتن: 1. رغبت کردن، میل کشیدن، 2. به درون بردن، 3. به دل گرفتن، به دل گرفتن، دلچرکین شدن
- دهله: 1. درون، 2. مغز، 3. دل و جرأت
- دهچهئن: 1. چیدن، 2. مرتب کردن، 3. روی هم گذاشتن
- دؤنه: 1. دانه، 2. بذر، 3. هسته، 4. جوش صورت،
- دیم: 1. دَم، نزدیک، مجاور، جنب، 2. صورت، 3. رو به رو (آفتهؤ دیم)
- سهرهأمأن: 1. به سر کسی آمدن، برای کسی اتفاق افتادن، 2. دم کشیدن پلو
- سوته: 1. سوخته هرچیز، خاکستر حاصل از سوختنی، 2. سوخته پارچه کهنه، 3. سوخته کاه و کلش
- سیل: 1. آب دهان جاری، جلبک رودخانه، 3. سل،
- سأتن: 1. ساختن، 2. چاره اندیشی، 3. سازش، سلوک، 4. ساخت و پاخت کردن، پشت پرده به توافق رسیدن
- سیل: 1. آب چسبناک دهان، 2. جلبک /قورباغه سیل/ 3. ژئوم.بیل: میوه گردو/
- سهرأ دأن: 1. فرستاده، 2. لبریزکردن، 3. بی اختیار صحبت کردن
- سهر: 1. سر، کله، 2. ابتدای هرچیز، 3. افسار اسب و استر
- سیل: 1. آب دهان چسبناک، 2. میوه گردو، 3. خزه داخل برگه ها و رودخانه/ قورباغهسیل/ 4. فلس ماهی، 5. کثیف
- سهرأ ئیتن: 1. سرگرفتن چادر، روسری و …، 2. بار را روی سر گذاشتن3. از سر گرفتن
- دهسسه: 1. دسته/ بیل دسسه/، 2. دسته، گروه، 3. دسته، مرتب شده
- وأ بئن: 1. تراشیدن، کوتاهکردن، 2. حل و فصل کردن، 3. یک حلقه ماهی
- کول: 1. کُند/ کوله داز/، 2. برآمدگی کنار رودها و تالابها/سهله کول/، 3. لَنگ، 4. برجستگی گونه/ دیم کوله/، 5. کوهان گاو، 6. کتف، شانه، 7. سِر شدن دندان /کوله دوندؤن/، 8. کوتاه /کول دوم: دم کوتاه، نوعی خزنده؛ کول وینی: دماغ کوتاه/، 9. تپه، 10. سر و صورت/ تی کوله دهبوس/،
- کهت: 1. کتف، /یه کهتی: یک طرفی؛ یک شانه پایین، یکشانه بالا، 2. به اندازه یک بیل در شخم زدن، 3. محدوده ای با درختهای معین برای
- طؤقه: 1. دستمال نامزدی/طوقه مند/، 2. برش عرضی ماهی، 3. طوقه دوچرخه
- لا: 1. تار / یه لا یه پو/، 2. سیلاب، 2. روانداز، 4. تا، لا، لایه، 5. هدر، بیهوده، حیف و میل، 6. باران شدید،
- لهله: 1. لَله، دایه، 2. خیزران، نی، 3. دودکش شیشه ای چراغ
- گوده: 1. بوته، 2. غده، 3. توده، 4. گلوله (کاموا، نخ، گِل)،
- کهرچهنئه: 1. غضرف، 2. هرچیز حویدنی که صدا بدهد، 3. پسمانده نان در تنور
- کهل: 1. نر، 2. قوی، بزرگ (کهلهمهرز)، 3. کچل، 4. فاسق، 4. بزکوهی، 5. گاو نر، 6. بز کوهی، 7. جوانه،
- گول هأمأن: 1. به هم خوردن معده، تهوع، 2. شنگول شدن، 3. به قل قل افتادن
- لات: 1. لاخ /سهنگهلات: سنگستان/، خشک و بی آب، 2. دشت آبرفتی کنار رودخانه، 3. یک لا قبا، بی بند و بار، بی تربیت
- لا: 1. روانداز، 2. سیل، 3. هدر، بیهوده، 4. تا، 5. تار همراه پود
- گئاچ: 1. پا پرانتزی، 2. چوب بازی الک دولک، 3. چوبی به شکل عدد 7 که یک شاخهاش بلندتر باشد
- ههچی: 1. تنها، فقط، 2. رایگان، مفت، مجانی، 3. بیخودی، بیجهت، بیدلیل، بیهوده، دروغ، الکی، 4. فقط، تنها،
- گهل: 1. همتا، 2. موش گنده، 3. دامنه، ساق، قسمت پایین هرچیز، 4. رفیق، همپا، همراه، 5. بار، دفعه، مرتبه، 6.. قاطیکردن
- لیم: 1. تیره، سفید متمایل به طوسی و سیاه، 2. فوت و فن، چم و خم، 3. جای زیست غورباغه
- کول: 1. لنگ، 2. کج، خمیده/ کوله شاق/، 3. کتف، 4. بلندی/ سله کول/، 5. کند، می داز کولا بئه/، 6. سر، بی حس، 7. کوتاه،/کول دوم/، 8. شانه، کوهان، کتف، شانه، 9. سر و گوش،/ تی کوله دبوس/
- مال: 1. مال، دارایی، 2. حیوان اهلی، 3. مغز، /آغوزمال/ 4. به درد بخور/
- گوله: 1. کوزه، 2. کوزه کوچکی که برای قولنج بر پشت می زدند، 3. سماجت/ گوله نأدهره/
- کهله: 1. اجاق، 2. محدوده، 3. مکان مشخص، 4. انبوه هرچیز رستنی
- گول: 1. گول، فریب، 2. گُل، 3. گرماگرم، بحبوحه، 4. قل،