همچنین پسرها نیز كارهای مردانه را برای كمك به پدر خود انجام ميدادند یعنی خرید مايحتاج خانه ، یا در. مواقع تعطیلات بویژه در تابستانها به دنبال مهارت آموزی و یا برای هزینه های شخصی خود و یا برای کمک به پدر و کمک به وضعیت اقتصاد خانواده در اصناف مختلف، شاگردی می کردند و این رویه بخشی از وظایف آنان بود و هیچ جای اعتراضی هم وجود نداشت.اما آنچه در نگاه و افکار نسل جدید می بینیم گاها متفاوت هست و در برخی موارد نیز فراتر از خواسته های منطقی است
اینجاست که در یک بحث دوستانه به دو مفهوم مشترکی دست یافتیم و آن تعبیر اینکه ما ” نسل همیشه بدهکار ” بودیم منظور همان نسل قبل از دهه های ۶۰ و ۷۰ بود؛ حتی بدهکار پدر و مادر در قبال تامین خوراک و پوشاک ، حال چه برسد برای مدرسه و سایر امور تفریحی و غیره.همچنین در مقابل زحمات معلمان عزیز جور دیگر بدهکار بودیم و در مقابل همسایه ، کسبه محل و…. خیلی خوب است که هنوز هم از لحاظ اخلاقی و عرفی خودمان را وامدار آن عزیزان می دانیم که همین قاعده یک اصل درست است و برگردن ما حق فراوانی دارند و ما مدیون آن بزرگواران هستیم و زحمات آنها قابل جبران نیست.
اما با مطالعه رفتارها و کنشهای اجتماعی در محیط خانواده می بینیم نسل حاضر یعنی نسلی که با آن روبرو هستیم در قیاس با ویژگی هایی که برای نسل خودمان برشمردیم ” نسلی همیشه طلبکار” یا نسلی مطالبه گر هستند به معنایی که اگر پدر و مادر خانه ای امن ، خوراک و پوشاک مناسب ، خودرویی در شأن و منزلت وتفریحاتی به اندازه و کافی و…..برنامه ریزی می کنند، وظیفه پدر و مادر خوانده می شود و این وظیفه در قبال یک رابطه یک طرفه است. اگر کلاس های تقویتی و جبرانی است وظیفه پدر و مادر هست.اگر فرزند خانه رتبه ای کسب می کنند وظیفه پدر و مادر تجلیل و تقدیر است و……(البته در مواردی نادر حتی تمام زحمات پدرها و مادر ها حتی نادیده گرفته می شود و محکوم به این امر هستند که شما در حق ما چکار کردید و هرچه انجام دادید وظیفه بود و اگر هم خیلی نگران هستید چرا ما را به وجود آوردید و….)
البته در تحلیل این نکته باید گفت که نقش تربیتی پدر و مادر و سایر ارکانهای آموزشی و پرورشی بر این نسل بی تاثیر نبوده چون به نظر من، نسلی که اینجور بچهها را تربیت کرده، اعتقاد دارند و فکر می کنند چون خودش سختی زیاد کشیده، باید هر امکاناتی را برای بچهاش فراهم کند. یا به عبارتی دیگر برای جبران تمام محرومیتها و ناکامی های خویش به هیچ یک از خواسته ها چه عرض کنم حتی برای آرزوهای ناگفته و پنهان کودکان خود ، خودشان را به آب و آتش می زنند و این رویه باعث مطالبه گری بیشتر و بیشتر فرزندانمان شده و ما همچنان بدهکارترین بدهکار فرزندان خود هستیم.در مطلبی از نویسنده عزیزی خواندم نوشته بود که انگار بچه ها ” نسل هتل نشین” مثل اینکه در هتل زندگی میکنند و والدینشان به عنوان ” مستخدمین ” این هتل، همهی وظایف و امور خانه را برعهده دارند و همه چيز را برای سایر اعضای خانه مهيا میکنند چون واقعا گاها به صراحت و عینا می بینیم نسلی که در برابر اتاقی که در آن میخوابد، خانهای که در آن زندگی میکند و ظرفی که در آن غذا میخورد،احساس مسئولیتی ندارد اما پدر ناتوان را در خصوص عدم توانایی در تهیه آنچنان سیسمونی قبل از تولد نوه به دنیا نیامده را بدهکار و بی مسئولیت می داند
به نظر بنده باید نوع نگاه تربیتی و پرورشی برای تربیت درست و منطقی فرزندانمان در پیش گیریم که گاهی با روش های غیرمنطقی و القای نوعی کج فهمی و درک نادرست از روابط متقابل توسط اعضای خانواده ارائه نشود که اساس تربیت و پرورش انسانهایی که قرار است برای جامعه به عنوان عضوی موثر و فعال و مسئولیت پذیر باشند با چالش مواجه باشیم.از طرف دیگر با ترویج و آموزش روحیه جمع گرایی در خانواده و نقش مشارکتی همه اعضای خانواده و همچنین توجه دادن و قدردانی از زحمات ارزنده والدین بتوانیم میراث فرهنگی و اجتماعی والایی برای نسلهای بعدی به یادگار بگذاریم
نویسنده : باقر رجبی ویسرودی. محقق و پژوهشگر اجتماعی. خرداد ۱۴۰۲ شهرستان خمام