محمد جواد تشنه شهادت بود

این شهید بزرگوار در آخرین لحظات عمر خویش به برادرانش سفارش این را کرده بودند ؛که برایم هیچ ناراحت نباشید و سعی کنید که راهمان را ادامه دهید.

 

به گزارش خبرنگار صبح رانکوه؛ شهید محمد جواد بلوک کجیدی در بهمن ماه 1343در خانواده‌ای مذهبی و متدین در روستای پردین لنگه رانکوه املش به جهان گشود و در 16اسفند ماه سال 1363 در سرپل ذهاب به شهادت رسید

وصیت نامه شهید محمد جواد بلوک: بنام خدا
« و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون.
و کسانی را که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند، ولی شما درک نمی کنید. »

با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن امام زمان ( عج ) و درود و سلام بی پایان بر نائب بر حقش، امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، شهدایی که با نثار جان خود درخت پر بار اسلام را آبیاری کردند و راه خودشان را پاک کرده و رفتند و اسلام را دوباره زنده کردند، اگر این شهیدان ما نبودند، اسلام زنده نمی شد مردم همیشه در گمراهی می ماندند. خداوندا هزاران بار شکرت که به عنایت کردی و رهبر عزیزمان حضرت امام خمینی را فرستادی که این ملت مظلوم را از خواب غفلت بیدار کردی و به راه راست هدایت کردید. والسلام.

پیامی به مادر عزیزم:
گریه نکن ای مادر عزیزم که هر قطره اشک تو تیری است بر جگرم. سرت را بلند کن و با صدایی بلند بگو ما پیروزیم و ما به مادرانی همچون شماها وعده خواهیم داد که شما در بهشت موعود چون هدیه کردید فرزندانتان را در راه خدا. پس گریه نکن. چون امام بزرگوارمان در سوگ فرزندشان اشک نریخت. خوشحال و امیدوار باش مادر جان. اگر من به جبهه میروم نه بخاطر انتقام برادرم است. بلکه بخاطر رضای خداوند می باشد. چون وصیت او همین بود. شهادت او باعث نزدیکی من با خدا شد و به من درس اسلام و ایمان و ایثار و درس شهادت آموخت. من به خواست و اراده خدا تبارک و تعالی و با آگاهی از پایان این راه به مأموریت می روم و امیدوارم که بتوانم با نثار جان خود، رضایت خالقم را جلب کرده و به انقلاب اسلامی تحت رهبری روح خدا و بت شکن زمان امام خمینی رهبر کبیر ( روحی الفداء ) خدمتی نمایم.
مادر فداکارم چه کنم که با وجود آن همه حقی که بر گردنم داری، نمی توانم همیشه در کنار تو باشم و از یاد حضرت امام حسین ( ع ) را که فرمود آیا کسی هست مرا یاری دهد را نشنیده گرفته و از فیض شهادت که فیض عظیم می باشد چشم بر کنم. هر آنچه که من می دانم لیاقت شهید شدن را ندارم و امیدوارم که خداوند متعال گناهان مرا پاک کند و به آرزوی خودم که همان شهادت است، برساند. اگر من شهید شدم از آشنایان می خواهم که دنبال جنازه ی من گریه نکنند. زیرا نمی خواهم دشمن شاد شود و من می خواهم که از بچه های محل هم به خاطر من هیچ کدام گریه نکنند و از این برادرانم می خواهم که به جای گریه کردن راه شهیدان را ادامه دهند، چون شهیدان که رفته اند و بنابراین رسالت شما سنگین تر از ماست. ما شهید می شویم و می رویم. اما شما می دانید و با کوله باری از مسئولیت ها و آلبومی از صحبت ها و درد ها و گرفتاری ها. برادران موقع و مقام خود را بشناسید و رسالت خود را بشناسید و درست انجام دهید. حتماً موفق خواهید بود
پیامم به برادران و خواهرانم:
این است که برای من هیچ گریه نکنید. چون ما می گوییم که حسین جان آن زمان نبودیم که به کمک اسلام بیاییم و به شما کمک کنیم و اسلام عزیز را نگه داریم. ولی برادران و خواهرانم امروز که هستیم. وظیفه ما این است که به این انقلاب و اسلام کمک کنیم تا خداوند متعال از ما راضی باشد. پیامم به براران هوشنگ جان، رضا جان و متقی جان این است که از شما می خواهم که برایم هیچ ناراحت نباشید و سعی کنید که راهمان را ادامه دهید چون راه صحیح و درست همان راه شهیدان است که باید پیمود. انسان که باید کشته شود، پس چه بهتر است که در جبهه کشته شود و به قول رئیس جمهور عزیز که می فرماید: « خیلی غصه دارد که انسان در روزگار شهادت با مرگ غیر شهادت دنیا را ترک کند. »
والسلام و من الله التوفیق.

والسلام. قربانتان. برادر کوچک شما محمد جواد بلوک
مادر جان: من وصیت می کنم که هر چیزی از زندگانی پدری به من میرسد به جبهه بدهید. اگر خودتان احتیاج ندارید. اگر احتیاج دارید خودتان بخورید
در ضمن زیاد عکس مرا چاپ نکنید، چون اسراف می شود و کشور هم در حال جدل نیز می باشد.
یک وصیت دیگر دارم که مرا در وادی شهدای املش قبر کنید و پهلوی شهیدان نیز قرار دهید.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. آمین
یک عکس امام را با دیگر عکس من در داخل جای عکس روی قبر من قرار دهید.

 

 

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *