شهردار خوب!

اختصاصی صبح رانکوه– حسین ثاقبی: با نقبی به اینترنت از گفته آیت الله جوادی آملی مدد می‌گیرم:اگر شهرها و شهرداریها اسلامی ‌است باید از رهنمودهای اهل بیت استفاده کنیم. امام صادق (ع) سه اصل هوای سالم، آب فراوان و خاک حاصلخیز را به عنوان اصول بنای شهر عنوان می‌کنند. [تا اینجا که تعریف روستا بود]. استاد عالی حوزه علمیه قم افزود: شهردار باید زمینشناس باشد تا بداند شهر را به کدام مسیر هدایت کند. علاوه بر زمینشناسی شهردار باید هواشناس باشد تا بداند کارخانه را در کجا بنا کند تا مسیر باد دود حاصل از کارخانه را به بیرون از شهر هدایت کند.

مرجع تقلید شیعیان ادامه داد: کسی که کویری فکر می‌کند و کویری زندگی می‌کند به درد مدیریت شهری نمی‌خورد. وقتی عربستانی که در خط استوایی قرار دارد صحرای عرفات را تبدیل به جنگلی می‌کند قطعا ما نیز می‌توانیم شهر قم را به جنگلی برای زائران و مجاوران حضرت معصومه تبدیل کنیم./ نقل از خبرگزاری تسنیم، با کم و کاست.

جدا از خرده‌گیری، ساده‌تر از این نمی‌توان گفت که شهردار علاوه بر تخصص، باید شهری باشد. شهری یعنی دارای فرهنگ شهری. در روستاها زباله گاو را یا به مزارع می‌برند یا در گوشه‌ای جمع می‌کند و یا خشک می‌کنند برای سوخت زمستان یا تابستانها آتش می‌زدند برای راندن حشرات. اما در شهر از این خبرها نیست. زباله باید جا داشته باشد. و حتما مهندس خودش را هم می‌خواهد.

اما عالمان دنیوی، شهردار به تعریف لغوی کسی می‌دانند که شهر را در اختیار دارد (یعنی شهر را دارد. یعنی چه؟ چگونه؟ چرا؟ که؟ کی؟ کجا؟ قرار نیست به شش پرسش اصلی جواب بدهم. همین یک پرسش فرعی ساده دارد پدرمان را درمی‌آورد.)

غربیها هم که اساسا از مرحله پرت هستند و شهرداران را از همه حیث بر سایر قوای سیاسی ارجح می‌دانند و می‌گویند مردم بیشتر شهردار خود را می‌شناسند تا فرماندار یا والی یا نماینده خود را! امام جمعه هم که اصلا ندارند، کافران!

«طبق تعریف دانشنامه جامع، به نگهبان یا گرداننده شهر، شهردار یا شارمند، گویند. اما بر اساس معانی رایج در ایران، شهرداری نهادی است عمومی، غیردولتی، محلی و خودکفا. یعنی مثل دیگر نهادهای دولتی از بودجه دولتی استفاده نمی‌کند و باید دارای درآمد محلی برای اداره خود باشد که این درآمد توسط شورای اسلامی شهر به تصویب رسیده و در قالب عوارضات متعلقه از مردم اخذ می‌گردد.»

خوب، پرتقال‌فروش هم که پیدا شد. ولی تعریف دانشنامه‌ای به درد کلاسهای دروس آکادمیک می‌خورد. (بی‌خود اسقفهای کلیسای قرون وسطی را مسخره می‌کردیم که به جای اینکه به طویله بروند و دندان اسب را بشمارند، در داخل کلیسا- بدون حضور اسب- دندانش را می‌شمردند.) «در معنای رایج، شهردار مقامی بی‌پول اما خودکفاست!» یعنی خودش، خودش را کفایت می‌کند!

images

طبق تعریف دانشنامه آکسفورد علم در یک تقسیم‌بندی دو نوع است: یا جواب را خودمان بلدیم یا اینکه می‌دانیم کی بلد است. یعنی یا طرف نجاری بلد است یا نجار ماهر یا کار اصولی را تشخیص می‌دهد. اگر شهرساز نمی‌توان بود، ليكن می‌توان مديريت شهرسازانه داشت؛ و اگر معمار نمی‌توان بود، می‌توان مديريت معمارانه داشت. پس بايد دنبال كسى گشت كه اگر اين تخصصها را هم ندارد، مديريت استفاده از آنها را داشته باشد. این هم یک تعریف!

اینها را دقیقا بعد از 110 سال – بی‌کم و کسر- از تشکیل اولین شهرداری (تهران سال 1284) عرض می‌کنیم. شما نشنیده بگیرید تا همچنان به عنوان باهوش‌ترین افراد جهان باقی بمانیم. (مادر گیتی، ما را هم نزاییده، چه برسد به اینکه دوباره بتواند چنین غلطی بکند.)

اما چون شهردار موفق را تا حالا ندیده‌ام یا اصلا نخواسته‌ام که ببینم، ابتدا دلایل شکست شهرداران را عرض می‌کنم. تا هم حرف خودم و هم نصیحت لقمان – آموختن ادب را از بی ادبان- دروغ از آب درنیامده باشد.

۱ – مجهزنبودن به دانش و آگاهی برای مواجهه با کار سخت،

2- شهردار ناهوشمند و بی‌دانش قادر نیست عوامل مختلف و تاثیرگذار را برای مشارکت در توسعه و آبادانی شهر جذب کند،

3- زمانی که مردم به این باور نرسند که مشارکت و همراهی آنان در برنامه‌های توسعه‌ای اثرگذار است، با تمام وجود نهایت تلاش و کوشش خود را در نازیبایی، ناپاکیزگی و بی‌بهداشتی شهر به کار می‌گیرند.

4. ارائه آموزش و اطلاع‌رسانی به مردم در برنامه‌های عمران شهری از سوی شهرداران اصلا مهم نیست و اهمیتی ندارد. چون به مشارکت آنان در عرصه‌های مختلف نیازی نیست.

5- یکی از شاخصها در ارزیابی عملکرد شهرداران ناموفق، میزان تنبلی و ندانم‌کاری آنان در جذب سرمایه‌گذاری است. سیاستها و برنامه‌های تنبیهی را چنان اجرا می‌کنند که کسی ترغیب و تشویق نشود.

6- یک ساختار ناموفق در شهرداری این است که به دنبال ایجاد یک محیط شاداب، آرام، دلنشین و بدون تنش نباشند، زیرا در چنین محیطی است که خدمات بیشتری به مردم ارائه نمی‌شود.

7- با عدم برق

راری یک ارتباط صمیمی و دوستانه بین شهردار و پرسنل شهرداری، شهرداران باید رعایت حفظ کرامت و حرمت پرسنل خود را نداشته باشند و دقت نمایند که شهرداری تبدیل به یک سیستم پویا و فعال نشود.

8- تلاش و کوشش شهرداران در جهت زیبانسازی سیما و چهرة شهر، که تاثیر بسزایی در تخریب روح و روان شهروندان دارد.

۹- تقلا برای افزایش سرانه فضای سبز یکی از عوامل موثر در موفقیت شهرداران است. اما شهردار که نباید موفق باشد و برنامه‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت بدهد. (پس این هم خط بی‌نشان.)

10- شهرداران در ساخت و سازها نباید به احداث پارگینگ توجه ویژه‌ای داشته باشند. مگر پدران ما پارکینگ داشتند. چه فیس و افادۀ بیجایی!

11. بی‌توجهی به کیفیت و کمیت پروژه‌ها و ساخت و سازها در اجرا از سوی شهرداران بسیار مهم ارزیابی می‌شود.

12- عدم موفقیت شهرداران مرهون یک سری مطالعات نادقیق و درک ناصحیح از وضعیت و واقعیات موجود و با به کارگیری تفکرات غیرسیستمی و نامتناسب با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی شهرها می‌باشد و مهم‌ترین پارامتر را می‌توان در عدم توجه به خرد جمعی و برپایه حب و بغضهای سیاسی و اجتماعی دانست.

اما چون شنیده‌ام آمریکا کسانی را دارد که در همه کارهاشان موفق بوده‌اند حتی در شهرداری!، یعنی هنرپیشه و فیلمسار موفق، سرباز و نظامی موفق، سرمایه‌دار موفق، سیاستمدار موفق، گانگستر موفق، دانشجو و استاد، اسلحه‌ساز موفق و خلاصه در همه‌چیز موفق از جمله شهروند موفق، حتی مهاجر خارجی موفق! لازم دیدم که از نشانه‌های موفقیت آنان هم ذکری به میان بیاید تا یک طرفه به قاضی نرفته باشم.

موسسه راهبردهای شهری در ایالات متحده اخیرأ تحقیقی را به انجام رسانده که طی آن مشخصات مدیران موفق در زمینه مدیریت شهری مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج این تحقیق را می‌توان در 6 نکته خلاصه کرد: [لازم به ذکر است که دلایل موفقیت زیاد نیست اما دلایل شکست زیاد است و ما همیشه سخت‌ترین و طولانی‌ترین راه را انتخاب می‌کنیم. چون تنبل و تن‌پرور و سوسول نیستیم.]

1. استفاده از ایده دیگران: بر خلاف تصور عمومی، خیلی از طرحهای موفق از همین گفتگوها و جمعهای دوستانه و بعضأ با حضور اندیشمندان یا کارشناسان گرفته می‌شوند و به ندرت چنین طرحهایی در جلسات رسمی طرحهای اولیه مطرح می‌شوند و بعدأ روی آنها کار کارشناسی می‌شود.

2. ساختن بر اساس توان موجود: معمولأ طرحهایی موفق می‌شوند که مردم آنها را قبول دارند و همین قبول داشتن نشانه آماده‌بودن جامعه برای چنین طرحی است. ممکن است این آمادگی زیاد به چشم نیاید اما به محض اینکه روی آن دست گذاشته شد به صورت آشکار خود را نشان می‌دهد.

3. اعلام به‌موقع: ‌وقتی برنامه‌ای هنوز در مرحله طرح و نظر است نباید آن را به عموم اعلام کرد. پس از بررسی یک طرح، باید مدتی را نیز صرف برنامه‌ریزی برای اجرای آن کرد. در این برنامه‌ریزی می توان حداقل 4 تا 5 مانع بزرگ را شناسایی کرد که ممکن است مانع موفقیت طرح شوند. در غیر این‌صورت طرح مورد نظر ممکن است تبدیل به یک فوتبال سیاسی شود.

4. حل مشکلات مالی: یکی از موانعی که تمام طرحها در سراسر دنیا با آن روبرو هستند، کمبود بودجه است. قبل از اعلام عمومی یک طرح باید منبع یا منابع مالی تأمین بودجه برای طرح مورد نظر مشخص شوند.

5. ارتباط طرح با مردم: یکی دیگر از مشکلات احتمالی یک طرح این است که آنها تنها یک و نظرند و هر طرحی باید در مقیاسهای انسانی بررسی و آزمایش شود تا مشخص گردد آیا افراد جامعه از آن طرح استقبال خواهند کرد و مورد استفاده آنها هست؟

6. تمرکز روی طرح: پس بهتر است ضمن پیشبرد امور شهری که طی آن ممکن است چندین طرح نیز به انجام برسند، روی چند طرح محدود و ماندنی تمرکز کرد و از این مسیر منحرف نشد.

نتیجه علمی: مدیریت شهرداری یک مدیریت خاص، متفاوت، پیچیده و چندبعدی است.

نتیجه اجتماعی: شهردار باید تعاملات اجتماعی با بخشهای جامعه را بداند.

نتیجه عقیدتی: شهردارد باید با مبانی اعتقادی و ایدئولوزی و اداری آشنا باشد.

نتیجه اقتصادی: شهردار باید مولفه‌های اقتصادی را هم رعایت کند.

نتیجه محکمه‌پسند: ما بی‌دلیل شکست نمی‌خوریم.

همه ما انسانها در تمامی مراحل زندگی به دنبال موفقیت و دست‌یافتن به آرزوهای کوچک و بزرگ هستیم اما به راستی چگونه می‌توان به این همه شکست دست یافت، وقتی راهی آسان و نزدیک برای موفقیت درپیش است.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *