سلام مرا به وجدانت برسان، البته اگر بیدار بود!

پیرامونمان لبریز از مشکلات کوچک و بزرگ آدمهاست. آدمهایی که خودمان نیز جزئی از آنهائیم و به هزاران دلیل هر کداممان دارای معظلاتی هستیم که حالت کلی آنها از دوبخش عمده، تجاوز نمی کند.
1- مشکلاتی که خودمان برای خود ایجاد نموده ایم.
2- گرفتاریهایی که دیگران برای ما فراهم کرده اند.

 

 

اختصاصی صبح رانکوه / قاسم خوش سیما:

اما موضوع بحث ما این نیست که جرقه گرفتاری های آدمیان کجاست بلکه نکته کلیدی تر آن است که در لحظه تولد وایجاد انواع سختی ها برای خود یا دیگران، وجدانمان کجا بود که با آن مشورت نکردیم ومشکلات بزرگتر شد تا کار به جاهای باریک کشید.
به وجدان برگردیم. پدیده ای منحصر به فرد از نعمات پروردگار که نوعی بسیار پیشرفته از انشعابات عقل است و البته بیشتر اوقات خوابش کرده ایم، نه ما با آن کاری داریم و نه آن به ما کاری دارد.
کمی ریزتر شویم، قلمی که در دستمان است، امضایی که زندگی مردم بستگی به آن دارد، قسم های ناحق، حرفهایی که می زنیم و آبروی مردم تحت الشعاع آن قرار می گیرد، تعهداتی که ایجاد می کنیم، دروغ هایی که می گوییم، خودمان را محور می دانیم، دیگران را مسخره می کنیم، از بی زبانی برخی ها نهایت استفاده را می بریم، در خفا می دزدیم و در ظاهر می بخشیم، همه چیز را برای خودمان می خواهیم، دیگران را تنگ کننده جای خود می دانیم، مراوده با همسر، فریاد بر سر مظلوم، اجحاف، اعراب، اغفال و هزار درد بی درمان دیگر همه و همه زمانی رخ می دهد که وجدانمان را خواب کرده ایم و جای حرف در این خصوص بسیار زیاد است.
چند کوچه آنطرفتر به این نکته بیاندیشیم که اگر در لحظه بستن نطفه های اینچنینی، فقط چند ثانیه به محکمه وجدانمان رجوع می کردیم چه اتفاقی پیش می آمد؟ در قدیم می گفتند وجدان تنها محکمه ای است که نیازی به قاضی ندارد و شاید امروز در تکمیل این جمله حکیمانه نیاکانمان، باید گفت دیر زمانیست که این محکمه بسیار خلوت شده است و اکثر اوقات به ” قاضی نداشته اش ” نیز قرص خواب خورانده ایم.
حال در مقیاس بزرگتر مشکلات ریز و درشتی که در جامعه ودنیایمان وجود دارد را ریشه یابی کنیم و این پرسش طلایی را از خود بپرسیم که آیا ریشه تمام مشکلات بشریت چیزی جز زیادی خواهی گروهی از انسانهای بی وجدان است؟
مقیاس ها متفاوت است.گاهی ممکن است تولید کننده مشکلات خودمان باشیم، یک همسایه، یک رئیس جمهور و یا رئیس سازمان ملل، اما این موضوع در اصل ماجرا هیچ تغییری ایجاد نمی کند و باز خواهیم فهمید در لحظه انعقاد نطفه ناهنجاری از طرف تک تک آدمیان، به وجدان روحانی که خالقشان در وجود آنها تعبیه نموده مراجعه نشده است.
بی شک هیچ دعوایی در جهان وجود ندارد که یک نفر مقصر صد درصدی آن باشد و اینکه دادگاههای بشری یک نفر را در پایان نزاع ها محکوم می نمایند نشان از ناقص بودن علم بشری در نوشتن قانون می دهد و در حقیقت قاضی القضات، تنها مالک یوم الدین بوده، روز قضاوت اکمل، همان روز رستاخیز و این پروردگار آدمیان است که می داند کدام حق می گویند و کدام باطل است.این فرضیه جز در مورد معصومین درخصوص نزاع میان دیگر آدمیان صدق می کند و تنها کم یا زیاد بودن حق، در دعوای های ایجاد شده متفاوت است.
از دیگر مصادیق بسیار بارز اینکه آیا وجدانمان قبول دارد که ما توانایی انجام وظیفه ای که در اجتماع به ما محول شده است را داریم یا اینکه برای انجام آنچه که مسئولش هستیم، تواناتر از ما هم وجود دارد، شایسته ترین ما نیستیم، تنها جای دیگران را اشغال کرده ایم و نهایتا سوال اینکه آیا وجدانمان تائید می کند بهترین گزینه انجام این وظیفه تنها ماهستیم؟
چند شغل داریم و مواجب گوناگون می گیریم و خیلی های پیرامونمان با شایستگی های بیشتر، بیکار مطلقند. از مواجب دیگران کم می کنیم تا در نهایت پول بیشتری برایمان بماند، قسم ناحق می خوریم که شب نان خوشرنگتری به خانه ببریم، تصمیمات اشتباه می گیریم و خود و خانواده مان را گرفتار می کنیم، تهمت می زنیم که جایمان بزرگتر شود و افترا می بندیم که توانایی دیگران دیده نشود تا جایمان گشادتر شود و باز هزار درد بی درمان دیگر که همه و همه زمانی رخ می دهد که وجدانمان در لحظه وقوع خواب است و صد البته وجدان آدمیان هیچ گاه به خواب نمی رود بلکه خودمان چشمان خواب آلودی داریم و بیداری وجدان را با چرت زدنهای همیشگی احساس نمی کنیم.

در پایان اینکه در پیاده روی بر ساحل آرام انسانیت، بهترین مشاور آدمیزاد وجدان اوست که همان باریکه ای از وجود زیبای ذات مقدس اله در بطن و متن همه آدمیان است. قدم زدن در جاده های تنگ، تاریک و باریک زندگی که آدمیان را با جبر، روز به روز به اتصال بیشتر با یکدیگر در می آورد و تک زیستی بشر را غیر ممکن می سازد، پیچیده تر از هر زمان دیگرست و باشد که در این حرکت به سوی تاریکی های سرنوشت ” وجدان ” ستاره قطب شمال در حرکتمان به سوی کمال باشد و بدانیم تحقق انسانیت بدون اعمال قدرت وجدان، امکان پذیر نیست و این قدرت معنوی و هدیه الهی را بیشتر از پیش در محاسباتمان لحاظ کنیم و اعتقاد داشته باشیم منجلاب کنونی که زمین به آن گرفتار آمده، حاصل خوراندن داروی خواب زیاده خواهی به وجدانهاست.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *