اندیشه سیاسی از مباحث فلسفه سیاست و در حوزه علوم اسلامی از شاخه های علم كلام بوده كه دانشمندان و متكلمین اسلامی آن را در قالب باورهای اعتقادی چون؛ امامت و رهبری و مسائل آن مطرح كرده اند. اما بحث از حكومت كه یكی از محورهای مهم اندیشه سیاسی در اسلام می باشد، همواره از مسائل فقهی به حساب آمده و فقهای اسلامی به مناسبت های مختلف آن را در كتب مختلف فقهی مطرح كرده اند.
اختصاصی/ صبح رانکوه- حجت اله تقوی : بحث از حكومت و موضوعات پیرامون آن، از مباحثی است كه همواره و به شكل های گوناگون در بین فقهای دین مطرح بوده و علما در ادوار مختلف تاریخی، پیرامون آن بحث هایی را انجام داده اند، در این میان آيت الله العظمي بهجت (ره) برخلاف همگنان سنتي خود در حوزه علميه قم، از منظر ايجابي به سياست مي نگريست و واجد آرايي مهم در اين باره بود. او كه در سال هاي مشروطه دوم روانه حوزه علميه نجف گرديد از نزديك با رهبران مشروطه و مشروعه خواه آن ديار، آشنا و از آنان گفته هاي مهمي نقل نمود كه امروزه ارزش تاريخي دارد. او پس از بازگشت به ايران، سال هاي پس از پیروزی انقلاب اسلامی عصر جمهوري اسلامي را مشاهده و از نزديك با مسائل و رخدادهاي سياسي اين دوره نيز روبه رو گرديد، اما بدون اين كه در سياست، دخالت مستقیم داشته باشد همواره به عنوان ناظري امين از كليت نظام برآمده از اندیشه های سیاسی امام خمینی (ره) که همانا پیوند میان دین وسیاست در غالب نظام جمهوری اسلامی حمايت مي كرد و به صورتهای مختلف در شرعي شدن حكومت، تذكراتي خيرخواهانه مي داد.
آيت الله محمد تقي بهجت فومني در اواخر سال 1294 ه. ش در شهر فومن استان گيلان در خانوادهاي مذهبي، ديده به جهان گشود، پدرش، كربلايي محمود بهجت از مردان مورد اعتماد آن ديار بود كه ضمن اشتغال به كسب و كار، عبا بر دوش بر پيشخوان مغازه خود مينشست و به رتق و فتق امور مردم ميپرداخت و اسناد و قبالههاي آنان را نيز به امانت نزد خويش نگه ميداشت. علاوه بر اين، وي نيز طبعي شاعرانه داشت و در مراثي اهل بيت، به ويژه امام حسين(عليه السلام) شعر ميسرود.محمد تقي كه پنجمين فرزند خانواده به حساب ميآمد، پس از تحصيلات ابتدايي، در همان شهر به تحصيل علوم ديني پرداخت و در 1308 ه.ش در حالي كه چهارده سال بيشتر نداشت، روانه عراق شد و در كربلای معلا اقامت گزيد. در كربلا، چهار سال ماند و بخش عمدهاي از مباحث فقه و اصول در دوره سطح حوزه را به پايان رساند و سپس در سال 1312 ه ش جهت ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت نمود. در اين شهر، بخشهاي پاياني دروس سطح را نزد اساتيد بنامي همچون شيخ مرتضي طالقاني، محمد هادي ميلاني و سيد ابوالقاسم خويي خواند و سپس به حلقه درس بزرگاني مثل سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياء عراقي، ميرزاي نائيني و البته شيخ محمد حسين غروّي اصفهاني، معروف به مرحوم كمپاني پيوست. بدون ترديد، كمپاني كه بهجت، بيش از همه، شاگردي او را نموده بود، تأثيرات زيادي بر سلوك فردي و مباني علمي او نهاد. كمپاني كه از شاگردان بارز و برجسته آخوند خراساني به حساب ميآمد، پس از رحلت استادش، موقعيتي ويژه در نجف يافت
آیت الله بهجت و بازگشت به ايران
بدين ترتيب، آيت الله بهجت پس از شانزده سال اقامت در عراق، در سال 1324 شمسي، به ايران مراجعت کرده و چند ماهی در موطن خود فومن اقامت گزید و بعداً در حالی که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام و اطّلاع یافتن از وضعیت حوزه قم را کرد، ولی در طول چند ماهی که در قم توقف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری شنیده میشد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت کند.او در شرايطي، وارد حوزه علميه قم شد كه روحانيت، دوران بد رضاخاني را پشتسر نهاده و هم اينك در حال بازسازي و تقويت خود با رهبري داهيانه آيت الله بروجردي بود و اين ميتوانست مجتهد تازه واردي مثل او را در اين شهر به شكوفايي برساند. در ابتدا، وي به حلقه درس آيت الله حجت كوه كمرهاي ـ يكي از مراجع ثلاث پس از ارتحال آيت الله شيخ عبدالكريم حائري ـ پيوست و سپس همراه فضلاي آن روز حوزه به درس بروجردي حضور يافت و به تدريج به برجستگي در فهم درس و اشكال بر استاد شهرت يافت. وزانت علمي مرحوم كمپاني در ميان اصوليين قم، زمينهاي شد تا شاگرد او يعني بهجت، به تبيين ديدگاههاي او در ميان گروهي از طلاب بپردازد و اين ميتوانست براي فضلايي كه طالب شنيدن ديدگاههاي كمپاني درباب اصول فقه از زبان شاگردش بودند، جذابيت بيآفريند.آن چه بيش از همه، به او در حوزه عليمه قم برجستگي ميبخشد سلوك اخلاقي و عرفاني اوست كه هر كس تا آخر، ارادتمند او ميشود. هم چنان كه آيت الله مصباح يزدي ـ كه 15 سال در حلقه شاگردان بهجت به سر برده ـ تأكيد ميكند شايد كسي كه از نزديك، بهجت را نشناسد خيال كند همّ و غم او عبادت، نماز و درس است و اساساً توجهي به امور سياسي و اجتماعي ندارد، اما به نظر ميرسد كه وي به بسياري از امور اجتماعي و سياسي، التفات دارد، ولي بيش از آن كه خود را درگير چنين اموري بنمايد، شاگردانش را سفارش ميدهد كه به اين گونه مسائل اهميت دهند. ایشان هشدار میدهد که اگر كساني كه به مسائل معنوي و علمي تقيّد دارند به امور سياسي نپردازند، روزگاري فرا ميرسد سياست و اجتماع به دست نااهلان ميافتد و جامعه از مسير خودش منحرف ميگردد. البته مراد او از پرداختن به چنين اموري نه تصديگري سياسي، بلكه فعاليتهاي فرهنگي است كه منافاتي با شئون طلبگي ندارد.به باور بسیاری از پژوهشگران اندیشه های سیاسی آیت الله بهجت همواره بر روحانيوني كه به نهضت اسلامی علیه رژیم پهلوی پيوستهاند تأثير زيادي نهاده است به گونهاي كه برخي او را در كنار امام خميني و علامّه طباطبايي، سه ركن انقلاب در بعد تربيت روحانيون انقلابي ميدانند. با مروري بر مواضع و دیدگاههای او در دوره مرجعيت میتوان دریافت كه او گرچه همواره نگاهي به آينده يعني ظهور دولت امام زمان عليهالسلام دارد، اما همواره نگران احوال جامعه بشريت بوده و خواهان بر پايي جامعه کمال مطلوب در سالهاي پيش از ظهور است؛ چيزي كه او از مسير دعا كردن و نحوه تعامل پارسايانهاش با مردم به دنبال آن است .
آيت الله بهجت و حكومت اسلامي در عصر غيبت
حضرت آيت الله بهجت برخلاف طرفداران تعطيلي حكومت در دوران سالهاي پيش از ظهور حضرت ولی عصر (عج) معتقد است «ايجاد حكومت اسلامي» واجب است اگرچه مراد او از توانستن، چيزي فراتر از علاقه عملي او به امر حكومت داري است، اما برآيند نظرات او براي جامعه مؤمنان، آن است كه «اگر بتوانيم اين كار را بكنيم واجب است و بايد جلوي آنهايي كه مانع اين كار هستند را گرفت و آنها را دفع كرد». البته تأكيد او بر اقامه حكومت اسلامي در عصر غيبت، منوط بر اجراي كامل دستورات الهي و دوري جستن از مصلحت انديشيهايي است كه احياناً منجر به تعطيلي احكام گردد.آیت اله بهجت برخلاف كساني كه معتقد به تعويق افتادن وظايف اجتماعي و سياسي معصوم(عليه السلام) تا ظهور امام زمان (عج) هستند معتقد به جريان زندگي سياسي شيعيان در عصر غيبت است. از اين رو، بر فرد يا گروهي از مؤمنان واجب است كه به اقامه چنين وظايفي قيام كنند. استدلال او بر چنين مدعايي، بر اين فرض استوار است كه «به دليل عقلي و نقلي بايد دين مبين اسلام تا قيام قيامت باقي باشد و هر كس، دين ديگري غير از اسلام را بجويد، هرگز از او پذيرفته نميگردد». اما استدلالي كه بر جريان زندگي سياسي در عصر غيبت اقامه ميكند دو گونه است: نخست آن كه او با برهان صبر و تقسيم، زمان غيبت كبراي را واجد سه صورت احتمالي، فرض و صورت سوم را به اثبات ميرساند. صورت اول: كتاب خدا و احكام و قوانين دين تعطيل شود. صورت دوم: خود بخود بماند، يعني خودش وسيله بقاي خود باشد.صورت سوم: نياز به سرپرست و حاكم و مبين دارد كه همان ولّي امر و مجتهد جامع الشرايط است.فرض اول، عقلاً و نقلاً باطل است؛ زيرا دين مبين اسلام، آيين خاتم است و تا ختم نسل بشر بايد راهنما و آيين امت باشد. و فرض دوم نيز باطل است؛ زيرا قانون خود بخود اجرا نميشود و نياز به شخصي يا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورد. لذا بايد به فرض سوم قايل باشيم و بگوئيم جامعه مسلمين را بايد وليّ امر با همه شئونات و ابعاد آن اداره كند. از سوي ديگر نيز روشن است كه جامعه نياز به تشكيلات فراوان از جمله ارتش، آموزش و پرورش، دادگستري و… دارد و لذا بايد دست ولي فقيه در همه شئونات مادي و معنوي، مبيّن و شارح و راهنما و حلّال مشكلات است. در نتيجه ولي فقيه بايد تمام شئونات امام معصوم(عليه السلام) به استثناي امامت و آن چه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پياده كند و گرنه در صورت عدم تشكيلات حكومتي دشمنان اسلام نخواهند گذاشت كه حكومت و آئين اسلامي پياده شود.از سوی دیگر هيچ جامعه و كشوري با هرج و مرج پايدار نميماند و بايد قانون و حاكم و حكومتي در آن حكمفرما باشد و اگر حكومت طاغوت حاكم باشد؛ دين مبين اسلام باقي نميماند و اين خلاف فرض است؛ چون گفتيم به دليل عقلي و نقلي بايد دين مبين اسلام تا قيام قيامت باقي بماند. بدين ترتيب، بهجت با برهاني كه بيان ميكند نظراً عصر غيبت را به عصر رسالت و امامت پيوند ميدهد و فقيه را جز در شأن امامت، واجد تمام شئونات معصوم ميداند تا با تشكيل دولتي اسلامي، و طبعاً اقامه دين، دو سوي عصر غيبت را به هم متصل سازد. از نظر او فقيه، شارح بر سنت و نيز اقامه كننده آن است. گرچه او خود ميداند كه «مجتهد صالح الحكومه و نافذ الحكم» در روزگار كنوني ما نسبت به گذشته كم اند».و مراكز علمي ما «كمتر فقيه و مجتهد » توليد ميكنند، اما همواره از برپايي حكومت اسلامي توسط فقيه جامع الشرايط حمايت ميكند. شرايط چنين فقيهي همان شرايط عامهايست كه همگان گفتهاند با اين تأكيد كه او فردي را از ميان فقيهان صالح الحكومة ميداند كه خود حاكم بر «شهوت و غضب» خويش است و جالب اين كه او در دوره حيات امام خميني(ره) او را مصداق چنين فقيهي ميداند.ایشان در زمان حیات امام خمینی (ره) از انقلاب اسلامی بعنوان حکومت قانون اسلام یاد فرموده واجرای احکام اسلام را بعنوان یک امر واجب مورد تاکید قرار میدادند. ایشان پس از ارتحال حضرت امام (ره) همواره از آیت الله خامنه ای بعنوان رهبری مجتهد، آگاه و مدیر یاد می کردند و همواره برای پیشبرد اهداف عالیه نظام اسلامی دعا می کردند.مقام معظم رهبری نیز ارتباط بسیار نزدیک و صمیمانه ای با آیت الله بهجت داشته و همواره با ایشان گفتگوو تبادل نظر می کردند . مقام معظم رهبری در پیامی که به مناسبت ارتحال آیت الله بهجت صادر فرمودند ضمن عرض تسلیت به صاحت مقدس حضرت ولی عصر (عج)و علمای اسلام و مراجع عظام این حادثه را بعنوان مصیبتی سنگین و ضایعه ای جبران ناپذیر برای خود و تمام ارادتمندان این عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر عنوان فرمودند که خود حکایت از ارتباط عمیق آیت الله بهجت و مقام معظم رهبری داشته است . بطور کلی میتوان گفت برخلاف تصور عامه ازآیت الله بهجت كه او را نظريه پرداز سنتي ميانگارند كه نگاهي سلبي به زندگي سياسي در عصر غيب دارد، وي نگاهي ايجابي به حكومت اسلامي داشته و خواهان اقامه تمام قوانين اسلام در عصر غيبت است.
//حجت اله تقوی :مسئول دفتر فرهنگ اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودسر و املش و مدرس دانشگاه
منابع و مأخذ :
1- حسين آوردي، ستارگان هدايت، چاپ چهارم، نشر برگزيده، 1376، ص 36 ـ 35.
2- فريادگر توحيد، چاپ دوازدهم (قم: انتشارات انصاري، 1385) ص 87 ـ 82.
3- رضا باقي زاده، بهجت عارفان در حديث ديگران، مصاحبه با آيت الله مصباح يزدي (قم: صدرا، چاپ دهم)
4- رضا باقي زاده، نكتههاي ناب از آيت الله العظمي بهجت (قم: كمال انديشه، چاپ دوازدهم، 1386) ص 25.
5- موسسه فرهنگی شمس الشموس ،تحلیلی بر سیر و سلوک ایت اله بهجت تهران 1391
6- محمدحسين رخشاد، در محضر آيت الله العظمي بهجت، قم: انتشارات موسسه فرهنگي سماء، چاپ ششم، جلد دوم، 1386، ص 97.
7- حامد اسلام جو، پرسشهاي شما و پاسخهاي آيت الله العظمي بهجت (قم: طوبي محبت، چاپ 5، 1386)