تربیت اخلاقی از دیدگاه امام حسن مجتبی(ع)

این مقاله باعنوان تربیت اخلاقی از دیدگاه امام حسن مجتبی به رشته تحریر در آمده است .تربیت اخلاقی یک از مباحث اساسی و کلیدی علوم انسانی و خواستگاه رفیع و ارزشمندی آیات و روایات و کلمات معصمومین (ع) می باشد . در این نوشتار کوتاه سعی برآن شده است تا کلید واژه ای تحقیق تا اندازه ای تعریف و تشریح گردد سپس به بیان گفتارهای ارزشمند و تربیتی امام حسن مجتبی پرداخته شده است .

 

 

اختصاصی/ صبح رانکوه-  حمیدپور عیسی: البته گفتارهای تربیتی از امام حسن (ع) در کتب روائی و احادیث شیعه بسیار زیاد است که در این مقاله به برخی از آنان اشاره شده است . که البته سعی شده است مقاله تا اندازه ای که در توان این حقیر بوده است به شکلی علمی تهیه و تنظیم گردد. مباحثی چون ترک محرمات – راضی بودن به مقدرات الهی- رفتار پسندیده با همسایگان ودوستان – بهترین اخلاق‏ها- صفات مومنین- پرهیز از عوامل هلاکت- عمل دربرابروعده های داده شده-در این نوشتار مورد بررسی و تبیین قرار گرفته است .و در آخر به نتجه گیری بحث اشاره شده است. کلید واژه های تحقیق عبارتند از: تربیت؛ اخلاق ؛ علم اخلاق؛ تربیت اخلاقی؛ رابطه و تفاوت اخلاق و تربیت.

مقدمه

نقش شگفت‌انگيز تعليم و تربيت اخلاقی در زندگي انسان و حتي حيوان، بر هيچ خردمندي پوشيده نيست و تاكنون هم در ضرورت آن ترديد نشده است؛ چراكه تعليم و تربيت اخلاقی درست مي‌تواند فرد را به اوج ارزش‌ها برساند و اگر غلط افتد، وي را به سقوط كشاند؛ زيرا آدمي (برخلاف حيوانات كه آگاهي‌ها و نيازهاي خود را به‌صورت غريزي مي‌دانند) در آغاز ولادتش فاقد علم و ادراك، و تربيت و كمال است و به‌تدريج با تعليم و تربيت مستقيم و غيرمستقيم، استعدادهاي بالقوه او به فعليت مي‌رسند و رشد و تكامل مي‌يابند؛ چنان‌كه قرآن مجيد مي‌فرمايد:«وخداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد، درحالي كه هيچ نمي‌دانستيد و براي شما گوش و ديدگان و دل‌ها قرار داد تا شكرگزار باشيد». (نحل: 78)

انسان در نظام تربيتي اسلام , براساس پرورش صحيح مي توانداز مرز حيوانيت برهد و خود را به مقام والا و پرارج انسانيت برساند, و تاج پرافتخار« لقد کرمنا بني آدم» (اسراء.70). را بر سر گذارد و عروج بدان مقام پرارج , نهفته در کمالي است که در پرتو زدودن غباراغياراز لوح دل و تجلي انوار, در کانون پرفروغ سر حاصل مي آيد, واين در حقيقت جز تخلق يافتن به اخلاق الله که تخلقوا باخلاق الله, بدان اشارت داشته , و« قدافلح من زکيها» (شمس/9 )دليل آن باشد, چيز ديگري نيست . نبي مکرم – صلي الله عليه و آله – پس ازارسال از حق به سوي خلق براي رهنموني خلق به سوي حق در تبيين اين رسالت مي فرمايد«بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» . (محمدی ؛ری شهری؛ میزان الحکمه ؛ج3 ؛1362؛149) تجلي اين حقيقت در زندگي عالماني رباني و متخلق – که جمال علمي و معنوي آنان , براي هميشه حوزه را منور داشته و مطالعه آثارشان که چون درهاي غلطان در بحر علم نمايان است , نه تنها عقل , که سويداي جان را فروغ و گرميي ديگر مي بخشد – به خوبي قابل درک است

کلید واژه ای تحقیق

1-تربیت

تربيت از ريشه ربو گرفته شده است، و از باب تفعيل است. در اين ريشه، معناي زيادت و فزوني لحاظ شده است; بنابراين، واژه تربيت با توجه به ريشه آن، به معناي فراهم کردن زمينه فزوني پرورش است. راغب اصفهانی درمفردات ذیل کلمه((رب)) تربیت را حرکت تدریجی چیزی به سوی کمال تعریف می‏کند و می‏نویسد رب دراصل به معنی تربیت وپرورش است یعنی ایجاد کردن حالتی پس ازحالت دیگر درچیزی تا به حد نهایی وکمال خود(مفردات راغب؛1378؛292)

واژه «تربیت» به معنای پروردن و آموختن آمده است که در معنای اصطلاحی برانگیختن و فراهم آوردن موجبات رشد و پرورش و شکوفایی تمام استعدادها و توانایی‌های انسان به منظور رسیدن به کمال و سعادت مطلوب عنوان شده است.(غلامحسین شکوهی؛مبانی و اصول آموزش و پرورش؛1383؛21)

تعريف ديگر از تربيت : فراهم نمودن بستري براي برانگيختن و رشد هرگونه استعداد بالقوه دريك موجود ، به نحوي كه بتواند به شكلي مستمر او را در راه رسيدن به كمال وجودي ياري دهد)سیدمهدی برومند؛1380؛28)

2-واژه اخلاق

«اخلاق » جمع «خلق » و «خلق » است و در لغت به معناي سجيه، سرشت و صفات باطني آمده است.خُـلق حالت و کیفیتی باطنی است که با چشم سر و حواس ظاهری قابل مشاهده نیست ؛ در مقابل آن واژه خَـلق قرار دارد که به معنای حالت و کیفیت محسوس اشیاء است.(محمد داوری؛ تربیت اخلاقی؛ 1387؛7)

راغب اصفهانی در کتاب المفردات در تمایز بین واژه خُــلق و خَــلق می نویسد«خلق«به فتح فا» به معنی هیات و شکل و صورتی است که انسان با چشم می بیند و ختلق«به ضم فا» به معنی قوا و سجایا و صفات درونی ای است که با چشم دل دیده می شود»(راغب اصفهانی،1387،254)

اخلاق عبارت است از ملكات و هيئت‌هاي نفساني كه اگر نفس به آنها متصف شود، به ٱساني كاري را انجام مي‌دهد. همان‌گونه‌كه صاحبان صنعت‌ها و حرفه‌ها به آساني، كار خود را انجام مي‌دهند، صاحبان ملكات فاضله و رذيله هم به سادگي، كار خوب يا بد مي‌كنند. پس اخلاق عبارت است از ملكات نفساني و هيئت‌هاي روحي كه باعث مي‌شود كارها ـ زشت يا زيبا‌‌ـ به‌آساني از نفس متخلق به اخلاق خاص، نشئت بگيرند. )زهرابیات سال اول، شماره دوم، بهار 1389، ص 97 ـ 116)

3-علم اخلاق

از نظر دانشمندان اسلامی علم اخلاق علم به صفتهای فضیلت و رذیلت و چگونگی آراسته شدن به فضیلتها و پاک شدن رذیلتهاست یعنی علم به صفتهای خوب و بد است

«علم اخلاق، علمی است که از انواع صفات خوب و بد، صفاتی که ارتباط با افعال اختیاری انسان دارد بحث می کند و هم چنین کیفیت اکتساب این صفات و یا دور کردن صفات رذیله و زشت را نشان می دهد».( مصباح، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاقی، انتشارات اطلاعات تهران، 1376، ص10)

4-تربیت اخلاقی

تربیت اخلاقی فنی ست برای رسیدن از وضعیت مطلوب ناموجود به وضعیّت موجود مطلوب در اخلاق. از این نظر اخلاق اساس معنویت است (محمدحسین طباطبایی، تقسیر المیزان، جلد 1 )

دربارة ماهیت و تعریف تربیت اخلاقی می‌توان گفت این است که تربیت اخلاقی یکی از اقسام تربیت است و به حوزه و قلمرو خاصی از تربیت مربوط است یکی از اقسام تربیت است و به حوزه و قلمرو خاصی از تربیت مربوط است نظیر تربیت اجتماعی، تربیت سیاسی، تربیت جنسی و…. از این رو تربیت اخلاقی در حیطة تربیت قرار دارد و از حوزه اخلاق خارج است.بنابر این دانش تعلیم و تربیت از داده‌ها و یافته‌های اخلاق بهره می‌گیرد و با ساز و کارهای خود نگرش و رفتاراخلاق را در افراد ایجاد می‌کند و درگام نخست آدمی‏را ازخود محوری رهایی می‎دهد وبه اورنگ خدایی می‌بخشد                           . « www.hawzah.net»

5-رابطه اخلاق و تربيت

 

تربيت به معناي عمل و فرايندي که در زندگي انسانها جريان دارد، مفهومي است که بر همه اجزاي اين فرايند (هدف، روش، موضوع، محتوا و محيط تربيتي) اطلاق مي شود. به علاوه، نسبت به همه ساحتهاي انسان (عاطفي، اجتماعي، ذهني، بدني و معنوي) شمول دارد. برخلاف اخلاق که مفهومي بسيط دارد و بر يک صفت نفساني انسان دلالت دارد. با توجه به اين تصوير وسيع گسترده از تربيت، مي توانيم به بعضي اظهارنظرهاي متفاوت در بيان رابطه اخلاق و تربيت مثل «اخلاق نتيجه تربيت است » و يا «اخلاق مترادف تربيت است » پاسخ دهيم. اگر اخلاق، با تربيت – به معناي عمل و فرايندي که در زندگي انسانها جريان دارد – مقايسه شود، اخلاق، نتيجه تربيت است، در صورتي که عمل تربيت متوجه جنبه اخلاقي انسان باشد; اما اگر اخلاق، با تربيت – مقايسه شود، تربيت و اخلاق مترادفند، در صورتي که نتيجه تربيت ناظر به يک صفت اخلاقي باشد، مثلا وقتي مي گوييم «فلان شخص، تربيت نشده است »، يعني متصف به صفات اخلاقي نشده است. اين معناي تربيت براي بعضي اين توهم را ايجاد کرده است که «اخلاق » همان «تربيت » است (محمد نوذری ؛فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 5،)

6-فرق بين تربيت و اخلاق

تربيت با اخلاق تفاوتى دارد، با اينكه اخلاق هم خود نوعى تربيت است و به معنى كسب نوعى خُلق و حالت و عادت مى‏باشد. تربيت مفهوم پرورش و ساختن را مى‏رساند و بس. از نظر تربيت فرق نمى‏كند كه تربيت چگونه و براى چه هدفى باشد؛ يعنى در مفهوم تربيت، قداست نخوابيده كه بگوييم تربيت يعنى كسى را آن‏طور پرورش بدهند كه يك خصايص مافوق حيوان پيدا كند، بلكه تربيت جانى هم تربيت است و اين كلمه در مورد حيوانات نيز اطلاق مى‏شود.

اما در مفهوم اخلاق قداستى نهاده شده است و لهذا كلمه «اخلاق» را در مورد حيوان به كار نمى‏برند. مثلًا وقتى اسبى را تربيت مى‏كنند، نمى‏گويند كه به او اخلاق تعليم مى‏دهند. اخلاق اختصاص به انسان دارد و در مفهومش نوعى قداست خوابيده است. علم اخلاق يا فن اخلاق امرى تابع غرض ما نيست كه بگوييم اخلاق بالاخره اخلاق است، مى‏گوييم فعل اخلاقى در مقابل فعل طبيعى قرار مى‏گيرد.. اينكه مى‏گوييم «در مقابل فعل طبيعى» مقصود ضد طبيعت نيست، بلكه مقصود افعال غير طبيعى است، يعنى افعال مغاير با افعال طبيعى و نوع ديگرى از فعلها غير از كارهايى كه مقتضاى طبيعت بشرى است و بشر به حكم ساختمان طبيعى‏اش انجام مى‏دهد. هركارى كه انسان آن را به حكم ساختمان طبيعى‏اش انجام دهد فعل طبيعى است و فعل اخلاقى فعل غيرطبيعى است.(مجموعه‏آثاراستاد شهيدمطهرى، ج‏۲۲، ص: ۵۷۶)

بیان مسئله

اخلاق عبارت است از ملكات و هيئت‌هاي نفساني كه اگر نفس به آنها متصف شود، به ٱساني كاري را انجام مي‌دهد. همان‌گونه‌كه صاحبان صنعت‌ها و حرفه‌ها به آساني، كار خود را انجام مي‌دهند، صاحبان ملكات فاضله و رذيله هم به سادگي، كار خوب يا بد مي‌كنند. پس اخلاق عبارت است از ملكات نفساني و هيئت‌هاي روحي كه باعث مي‌شود كارها ـ زشت يا زيبا‌‌ـ به‌آساني از نفس متخلق به اخلاق خاص، نشئت بگيرند. آن چه انسانيت انسان را به نمايش مي گذارد، علم و مقام و ثروت نيست، بلكه خوي خوش و پسنديده است. از اين رو انسان پيش از همه به شخصيت اخلاقي شخص توجه دارد تا به چيز ديگر؛ چنان كه نياز جوامع بشري، پيش از هر چيزي، اخلاق نيك و پسنديده است و لذا پيامبر(ص) درباره انگيزه و مأموريت رسالت خويش مي فرمايد كه براي اكمال مكارم اخلاقي آمده است. اهل بيت عصمت و طهارت(ع) سرآمد در حوزه عمل اخلاقي هستند و بزرگواري ها و بزرگي هاي اخلاقي را مي بايست در اين خاندان جست و جو كرد؛ زيرا آنان پيش از آن كه سخني بگويند خود در شكل تمام آن به جا آورده و در سطح نهايي آن به نمايش گذاشته اند. از اين لحاظ است كه از سوي خداوند به عنوان اسوه هاي كامل و نيك براي همه بشريت معرفي شده اند. امام حسن مجتبي(ع) يكي از اين اسوه هاي الهي در همه حوزه ها بويژه خلق عظيم و مكرمت اخلاقي است. سنت و سيره ايشان مظهر و تجليگاه همه مكارم اخلاقي است كه عقل و وحي بدان سخن گفته و خواسته است.

ضرورت تربیت اخلاقی

هر انسانی اگر به دنبال سعادتمند شدن باشد و هر جامعه‌اي كه بخواهد متمدن شود، باید اخلاق الهی را در خود فراهم کند.انسانها چون با هم زندگی میکنند، باید اخلاق، عقاید، اوصاف و تعهدات مشترکی داشته باشند. انسان موجودي متعالي و داراي استعداد رسيدن به کمال است و براي سير تکاملي خويش نيازمند پيروي از يک روش تربيتي قوي و کامل مي‏باشد. انسان فاقد تربيت، فاقد همه چيز است، پس بايد به دنبال تربيت روح و روان خويش باشد. یكی از اهداف اصلی بعثت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله تزكیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است؛ حتی می توان گفت تلاوت آیات الهی و تعلیم كتاب و حكمت، مقدمه ای است برای مساله تزكیه نفوس و تربیت انسانها؛ همان چیزی كه هدف اصلی علم اخلاق را تشكیل می دهد.«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم ویعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین» (جمعه، آیه 2)

امام مجتبي عليه السلام در زمينه ضرورت تربيت روحي و معنوي انسان و تغذيه روان او مي‏فرمايد:«عجبت لمن يتفکر في ماکوله کيف لا يتفکر في معقوله، فيجنب بطنه ما يؤذيه و يودع صدره ما يرديه; تعجب مي‏کنم از فردي که در غذاي جسماني خود فکر مي‏کند (که سالم و بهداشتي باشد) اما در غذاي روح و جان خويش نمي‏انديشد، در نتيجه شکم خود را از غذاهاي زيانبخش حفظ مي‏کند ولي سينه‏اش را در مقابل آن چه آن را پست مي‏گرداند رها مي‏کند.» . (الدعوات ، قطب الدين راوندي، قم، مدرسة الامام المهدي، 1407 ه . ق، ص 144 و 145 )

نکته دیگر اینکه ضرورت تربيت اخلاقى را از اين زاويه هم مى توان بررسى كرد كه نتايج و دست آوردهاى همه علوم، اينك در اختيار انسان است، حال اگر انسان از تربيت اخلاقى، روحى و معنوى برخوردار نباشد، از اين دست آوردهاى علوم نيز نمى تواند در جهت سعادت حقيقى و كمال واقعى خود بهره مند شود. علم، چراغ است اگر در دست انسان نااهل باشد، زندگىِ مردم را به تاراج مى برد و همه را به هلاكت مى رساند: «چو دزدى با چراغ آيد گزيده تر برد كالا». از همين جا ضرورت اخلاق و پاك سازى درون، آشكار مى شود

تربیت اخلاقی از نگاه امام حسن مجتبی (ع)

امام مجتبي عليه السلام در زمينه ضرورت تربيت روحي و معنوي انسان مي‏فرمايد:

«عجبت لمن يتفکر في ماکوله کيف لا يتفکر في معقوله، فيجنب بطنه ما يؤذيه و يودع صدره ما يرديه; تعجب مي‏کنم از فردي که در غذاي جسماني خود فکر مي‏کند (که سالم و بهداشتي باشد) اما در غذاي روح و جان خويش نمي‏انديشد، در نتيجه شکم خود را از غذاهاي زيانبخش حفظ مي‏کند ولي سينه‏اش را در مقابل آن چه آن را پست مي‏گرداند رها مي‏کند.» (الدعوات، قطب الدين راوندي، قم، مدرسة الامام المهدي، 1407 ه . ق، ص 144 و 145)

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بارها امام حسن و امام حسين عليه السلام را در ايام کودکي احترام مي‏نمود. روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نشسته بود که آن دو کودک وارد شدند، پيامبر به احترام آن‏ها از جاي برخواسته و به انتظار ايستاد، لحظاتي طول کشيد، آن‏ها نرسيدند. رسول اکرم صلي الله عليه و آله به طرف کودکان پيش رفت و از آنان استقبال نمود، بغل باز کرد و هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و به آنان فرمود: «فرزندان عزيز، مرکب شما چه خوب مرکبي است و شما چه سواران خوبي هستيد!»(عزیزالله عطارودی –مسندالامام المجتبی (ع) –ج1-1387-ص270)

1-ترک محرمات – راضی بودن به مقدرات الهی- رفتار پسندیده با همسایگان ودوستان

قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام :یَا ابْنَ آدْم! عَفِّ عَنِ مَحارِمِ اللّهِ تَكُنْ عابِداً، وَ ارْضِ بِما قَسَّمَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَكَ تَكُنْ غَنِیّاً، وَ أحْسِنْ جَوارَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مُسْلِماً، وَ صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحبُّ أنْ یُصاحِبُوكَ بِهِ تَكُنْ عَدْلاً

امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:اى فرزند آدم! نسبت به محرّمات الهى عفیف و پاكدامن باش تا عابد و بنده خدا باشى. راضى باش بر آنچه كه خداوند سبحان برایت تقسیم و مقدّر نموده است، تا همیشه غنى و بى نیاز باشى. نسبت به همسایگان، دوستان و همنشینان خود نیكى و احسان نما تا مسلمان محسوب شوى. با افراد (مختلف) آنچنان بر خورد كن كه انتظار دارى دیگران همانگونه با تو بر خورد نمایند (بحارالأنوارج 78، ص 112، س 8.)

در این گفتار شریف و پر معنی امام به چند عنصر اساسی که در تربیت اخلاقی نقش عمده ای دارند اشاره می کند که عبارتند از:الف-رعایت محرمات الهی که انسان با ترک نها به پاکدامنی و عفاف میرسد و به مقام بندگی خدا نائل می آید.ب-دیگر راضی بودن به مقدرات الهی که انسان را بی نیاز از دیگران می کند که باعث سربلندی و عزت نفس اومی شود.ج-نکته دیگر اینکه نیکی و احسان که از مسلمات رفتاری اخلاقی است نسبت به دوستنا و همسایگان و همنشینان نشانه مسلمانی شخص محسوب می شود که این اموردر سایه تربیت اخلاقی دینی انسان مسلمان راتعلیم و پرورش می دهد . شايد بتوان گفت كه همسايه بيش ترين ارتباط را با شخص دارد. حق همسايگي چنان مورد تأكيد قرار گرفته است كه برخي گمان كرده اند كه همسايه از همسايه ارث مي برد. اگر چنين حقي را در حوزه علم حقوق براي او واجب ندانيم، دست كم در حوزه اخلاقي بر شخص است كه از هر جهت از جان و مال و عرض همسايه حمايت كند و اجازه ندهد كه در حق وي اجحاف و ظلمي روا شود. همين چيزهاست كه براي آخرت آدمي مي ماند

2-بهترین اخلاق‏ها

شايد مهم ترين جلوه اخلاق در خوشرويي و خوشخويي باشد. انسان خوشخو شريك مال و ثروت ديگران است؛ چنان كه مهم ترين عامل جذب ديگران به سوي او نيز همين فضيلت اخلاقي است. انسان پيش از اين كه سخني بگويد، يا كاري انجام دهد،اين نيكخويي اوست كه بيانگر شخصيت اوست.خداوند پيامبر(ص) را به خلق عظيم و نيك مي‎ستايد و آن را عامل جلب و جذب قلوب مؤمنان به سوي ايشان مي داند.(آل عمران، آيه915 و نيز قلم، آيه4)

امام می فرماید: «ان حَسَنَ الحُسّن الّخُلق الحَسَن» – بهترین خوبی ها اخلاق پسندیده و نیکو است(محمد دشتی – فرهنگ سخنان امام حسن (ع)-1389-40)

امام حسن(ع) نسبت به ارزشهای معنوی اخلاق نیکو خشنودی پروردگار جهانیان را معیار ارزیابی قرار میدهد و میفرماید:«ان الله تعالی یحب المعالی الامور و اشرافها و یکره سفسافها»- همانا خداوند بزرگ ارزشهای اخلاقی و شریفترین آنها را دوست دارد و از اخلاق زشت و پست روی گردان است»(همان –ص 39و40)

در روایتی دیگر از امام (ع) که {بهترین مردم را کسانی معرفی می کند که دارای اخلاق نیکو و پسندیده و دارای ایمان و عمل صالح هستند }آمده است که این روایت را ابن عساکر با سند خود از جعید بن همدان نقل کرده است . «ان الحسن بن علی (ع) قال له : یا جعید بن همدان ان الناس اربعة : فمنهم من له خلاق و لیس له خلق و منهم من له خلق و لیس له خلاق و منهم من لیس له خلق و لا خلاق –فذاک اشرّ الناس- و منهم من له خلق و خلاق فذاک افضل الناس»

ای جعید بن همدان مردم{از لحاظ ایمان و عمل صالح و اخلاق } چهار گروهند : گروهی که بهره ای [ازایمان و عمل صالح] دارند ولی اخلاق ندارند . و گروهی که اخلاق دارند ولی بهره ای از [ از ایمان و عمل صالح] ندارند و گروهی که نه اخلاق دارند و نه بهره ای [ ازایمان و عمل صالح] که اینان بدترین افرادند و گروهی که هم اخلاق دارند و هم بهره ای [ از ایمان و عمل صالح] که اینان بهترین افرادند.(علی مویدی- ترجمه موسوعه کلمات الامام الحسن(ع) -1382-532)

3- صفات مومنین

بحث از صفات مومن از این جهت ضروری است که ما امروز در جامعه شاهد برخی برداشت های نادرست از ایمان هستیم ظاهر گرایی یعنی توجه به ظواهر دین و غفلت از گوهر دین یکی از برداشتهای نادرست است در رسیدن به گوهر دین بنا به فرمایش رسول گرامی اسلام (ص)که در حدیث ثقلین که یکی از حدیث‌های متواتر پیامبر اسلام است. فرمود«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله فیه‌الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی‌انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما»«من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازند هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند.» باید در تبین این صفات از قرآن و اهل بیت استمداد بجوئیم و ویژگی های مومن در کلام آنها بیبیم که چه ککنیم تا یک مومن واقعی باشیم چرا که متصف شدن به این صفات نشاندهنده تربیت یافته گی در مکتب دین و سیره اهل بیت (ع) است.     مومن واقعی نزد خداوند و بندگان صالح او ارزش و موقعیت والایی دارد زیرا چنین شخصی در صفات پسندیده ازدیگران برتر و شناخته شده تر است امام حسن (ع) در باره اوصاف و ویژگی های مومن فرمود«انّ مـن اخلاق المومن قوةً فی دینٍ و کرماً فی لین و حزماً فی علم و علماً و توسعه فی نفقة ٍ و قصدا ً فی عبادة ٍ و تحرجاً من الطمع و براً فی استقامة ٍ لا یحیف علی مـَن یبعضُ و لایاثم فیمن یحبُّ و لا بدعی ما لیس له و لایجحد حقاً هو علیه و لایهمز و لایلمزوا لاینبغی متخشع فی الصلاة متوسّـع فی الزکاة شکور فی الرخاء صابر عند البلاء قانع بالذی له لایطمع به الغیظ و لایجمع به الشـحّ یخالط الناس لیعلم و یسکت لیسلم َ یصبر ان بـُغی علیه لیکون الهه الذی ینتقم له».همانا از اخلاق مومن است پایداری در دین ؛ گذشت درنرم خوئی ؛ احتیاط در دانائی ؛ دانائی در بردباری ؛ گسترش در نفقه؛ قصد قربت در عبادت ؛ کناره جوئی از آزمندی و طمع ونیکی در عین پایداری است. بر آنکه خشمناک شود زیاده روی نکندودر آنچه که دوست دارد گناه نورزد و آن چه را که متعلق به او نیست نخواهد و حقی را که به ضرر اوست انکار نکند ؛ نه مسخره کند و نه گردن کشی نماید. در نماز خاشع است و در زکات دست و دلباز و دررفاه شاکر باشد و در سختی شکیبا ؛ به آنچه که مال اوست بسنده کند (طمع در مال دیگران ندارد) و خشم بر او چیره و بخل بر او مسلط نگردد؛ با مردم معاشرت می کند تا دانش بیاموزد . ساکت می ماند تا سلامت بماند اگر بر او ستمی شود صبور باشد تا آن که خداوند از دشمنش انتقام بگیرد.(محمد دشتی ؛ فرهنگ سخنان امام مجتبی(ع) -1389-39)

در این روایت امام (ع) به شاخصه های تربیت اخلاقی که همانا رسیده به فضائل ارزشمند ااخلاقی و نفی رذائل آن است می پردازد .بی گمان یکی از مسائل دینداری، قوت و قدرت و پایمردی در منشأ دینداری است چه بسا انسان هایی که در شرایط و حالات معمولی رفتار دینداری دارند اما در برابر مشکلات و سختی ها باز پس می زنند. دین و اخلاق همواره در حیات فکری و معنوی بشر نقش اساسی و مهمی داشته اند ولی به تناسب شرایط جامعه و بروز موانع میزان پایبندی افراد به دین و اخلاق دچار شدت و ضعف می شود.در منشا این پایداری تربیت اخلاقی نقش مهمی را ایفا می کند انسان در مسیر زندگی خود گرفتار وسوسه های شیطانی مختلفی می شوند که ثبات و قرار را از او می گیرد ایمان را متزلزل می کند اراده را سست می نمایند قدم ها را نااستوار می سازند و دلش را مضطرب و پریشان خاطر می گردانند. این عدم ثبات و پایداری، عاقبتش چیزی جز تباهی و هلاکت نیست. یاد خداوند منشاء نجات انسان از تردید و دودلی بی قراری و بی تابی است که دل را استحکام می بخشد و قدم ها را استوار می گرداند. پایبندی به مقررات دین و اخلاق، نخستین نشانه نیرومندی در دینداری و اخلاق است، فردی که در دینداری نیرومند است، در همه احوال خود را مقید و پایبند به مقررات و احکام دین می داند.

در ادامه حدیث امام به رفتار و صفت اخلاقی گذشت و عفو همراه با نرم خوئی و پرهیز از خشونت و سخت گیری در گذشت اشاره دارد که باید گفت از نظر خداوند و قرآن، همواره عواطف انسانی مقدم بر عقل انسانی در روابط اجتماعی است و عقل انسانی تنها زمانی به کار می آید که شخص فاقد عواطف قوی انسانی است و منش اخلاقی در وی تقویت نشده و فضیلت های اخلاقی در جانش نفوذ و رخته نکرده است. دراین صورت است که برای ایجاد تعادل و حفظ نظام احسن اجتماعی لازم است تا اصول عقلانی و حقوقی برای حل مشکلات و بحران های اجتماعی به کار گرفته شود. و در قرآن مجید همواره احسان بر عدالت مقدم است که قرآن فرمود «تعاونوا علی بر و تقوا ». عفو و گذشت در اخلاق دینی دارای جایگاه ویژه ای است و در تثبیت روابط و کاهش هزینه های فردی و اجتماعی تاثیر بسزای دارد. در شماري آيات فرموده است: «او رحمت بر بندگان را بر خود، ضروري ساخته است» «كتب علي نفسه الرّحمةً» و «كتب ربكم علي نفسه الرحمة»(.انعام / 12 و 54 ) در جاي ديگر در توضيح گستره استثناءناپذير رحمت خويش فرموده است: «ربنّا وسعت كلَّ شئٍ رحمةً و علما.»( غافر / 7 ( آفرينش انسانها در اين ساختار وجودي و وفور نيازمنديهاي زندگي و بعثت پيامبران و هدايت و الهامات معنوي فراگير يا مقطعي و پذيرش عذر به خطارفتگان و… همه و همه از خاستگاه رحمت بر انسان، نازل شده است. ما ارسلناك الاّ رحمةً للعالمين-( انبياء / 107 ) شما را جز از سر رحمت بر مردم نفرستاديم.

اصولاً همه كتابهاي آسماني به ويژه قرآن به عنوان مصداق روشن «رحمت» معرفي شده اند و تنزيل شريعت، از سر شفقت بر مردم ـ و نه خشم و غضب ـ بوده است. و نزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكلّ شيٍء و هديً و رحمةً و بشري للمسلمين.نحل 89 كتاب را بر شما نازل كرديم كه بيان روشن همه چيز و هدايت و رحمت و نويد براي مسلمانان است. و در جاي ديگر: «و ننزّل من القرآن ما هوشفاء و رحمةٌ للمؤمنين. – -( اسراء / 82 اسراء / 82 ) آنچه درمان و رحمت براي مؤمنان است از قرآن جاري ساختيم. همچنين از رسول خدا(ص) به عنوان پيامبر و فرستاده خداوند چنين ياد شده است: فضلاً من اللّه و نعمةً واللّه عليم حكيم. (حجرات / 8 )   او بخشش خداوند و نعمت او بود و خداوند، داناي حكيم است.

در باب رفتار رسول خدا«ص» با مردم نيز فرمود: «فبما رحمة من اللّه لنتَ لهم ولو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك.» (آل عمران / 159) از رحمت خداي بود كه با مردم، نرم خوي بوديد. اگر سنگدل و خشن مي بوديد از اطراف شما پراكنده مي شدند. و به پيامبر«ص» فرمود: «فذكّر انما انت مذكّر، لست عليهم بمسيطر.»( غاشيه / 21 و 22 )به يادشان آور. تو به ياد آورنده هستي و بر آنها سيطره نداريد روايات مدارا با مردم و چشم پوشي از خطاها را بنيان اسلام دانسته اند.  رسول خدا«ص» فرمود: «امرت بمداراة النّاس كما امرت بتبليغ الرّسالة.» (تحف العقول كلمات قصار) پيامبرهمان گونه كه به تبليغ رسالت، دستور يافتم به رفتار نيكو و مدارا با مردم نيز امر شده ام. در موضوع رفتارهاي اجتماعي با مسلمانان نيز آمده است: «فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم في الامر.» آل عمران / 159از خطاهاي آنها در گذر، از خداوند براي آنها آمرزش طلب كن و با آنها در كارها مشورت كن. امام علي(ع) نيز به مالك اشتر دستور داد: «واشعر قلبك الرّحمة للرّعية، والمحبّة لهم واللّطف بهم ولاتكونّن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم فانهم صنفان اِمّا اخٌ لك في الّدين اونظيرٌ لك في الخلق يفرط منهم الزّلل و تعرض لهم العلل و يؤتي علي ايديهم في العمد و الخطا فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذّي تحبّ و ترضي أن يعطيك اللّه من عفوه و صفحه.»( نهج البلاغه / نامه 53 )قلب را در پوشش مهر و محبت و نيكي و لطف به مردمان قرار دهيد. مباد كه با مردم، چون درنده خون آشام باشيد و خوردن آنها را غنيمت شماريد.چرا كه آنها يا برادر ديني شما هستند و يا در آفرينش با شما همانند هستند.مردمان از راه مي لغزند و دچار آفت مي شوند، خواسته و يا ناخواسته به كارهايي دست مي يازند. آن چنان كه انتظار داريد خداوند با شما به گذشت و چشم پوشي رفتار كند، با آنها به گذشت و چشم پوشي رفتاركن.

4- پرهیز از عوامل هلاکت:

انسان همیشه در پرتگاه سقوط اخلاقی است و شیطان دائما در کمین او . یکی از راهای نجات از این سقوط و کمین شیطانها شناخت عوامل و راههای نجان از آنها است . انسانی که در سایه تعالیم الهی و با بهره گیری از توصیه ها و تذکرات و فرمایشات پیشوایان دینی به نقطه اوج تربیت اخلاقی و الهی رسیده باشد به یقین اهل هدایت و راه یابی بوده و دیگران را هم در سبقه نجات قرار می دهند.

امام حسن (ع) در بیان عوامل و صفات هلاک کننده بر آمده و فرموده است: «هلاک الناس فی ثلاث: الکبر و الحرص و الحسد ؛ فالکبر هلاک الدین و به لعن ابلیس ؛ و الحرص عدوّ النفس و به اخرج آدم من الجنه و الحسد رائد السوء و منه قتل قابیل هابیل.».(علی مویدی- ترجمه موسوعه کلمات الامام الحسن(ع) -1382-548)هلاکت مردم در سه چیز است : کبر؛ حرص ؛ حسد پس کبر میایه نابودی دین است و ابلیس به سبب آن رحمت خداوند دور شد و حرص دشمن جان آدمی است و ادم به سبب آن از بهشت بیرون شد و حسد پیشاهنگ بدی هاست و قابیل به سبب آن هابیل را کشت.در مکتب اهل بیت پرورش یافتن و به گفتار آنها عمل کردن باعث می شود انسان در مقام تربیت درس و صحیح برآید

کبر و غرو و تکبر یکی از صفات مذمومه و قبیح و زشت در مکتب اهل بیت است . تربیت اخلاقی درست در راستای زدودن این ناهنجارهای رفتاری و اخلاقی است که امام حسن مجتبی (ع) آنرا از عوامل هلاکت انسانی بیان می‏کند. چرا که شخص متکبّر در برابر اشخاص مختلف چهره در هم مى کشد و نگاه هاى تحقیر آمیزى مى کند، حتّى حاضر نیست با تمام صورت با افراد روبرو شود. گاه آثار این خوى نکوهیده در سخنانش آشکار مى گردد، تعبیرهایى که از خود مى کند مبالغه آمیز است و پیوسته ضمیرهاى جمع در باره خود به کار مى برد، حتّى تُن صداى او نشان مى دهد که آدم مغرور و متکبّرى است. در میان حرف این و آن مى دود و به کسى اجازه سخن گفتن نمى دهد، به سخنان مردم گوش نمى دهد ولى انتظار دارد همه به سخنانش گوش فرا دهند، سخنان کوتاه دیگران را طولانى مى شمرد و سخنان طولانى و بى محتواى خودش را کوتاه و لازم و واجب مى داند! گاه آثار آن در حرکات و اعمال، ظاهر مى شود، دوست دارد دیگران در برابر او بایستند و او نشسته باشد، هنگامى که وارد مجلس مى شود همه براى او قیام کنند، ولى او براى کسى قیام نکند! در حدیثى از امام علی علیه السلام مى خوانیم: «مَنْ اَرَادَ اَنْ یَنْظُرَ اِلَى رَجُل مِنْ اَهْلِ النَّارِ فَلْیَنْظُرْ اِلَى رَجُل قَاعِد وَ بَیْنَ یَدَیْهِ قَوْمٌ قِیَامٌ!؛کسى که مى خواهد به یکى از دوزخیان نگاه کند، نگاه به کسى کند که نشسته است و مردم در برابر او ایستاده اند»!

اما حرص یکی دیگر از صفات و رفتار نادرست اخلاقی و اجتماعی است . حرص در اصطلاح، حالت و صفتي نفساني است كه انسان را به جمع آوري آن چه نياز ندارد برمي‌انگيزد، بدون آن كه به حدّ و مقدار معيني اكتفا كند، چون حريص هرگز به حدي كه در آنجا توقف كند، منتهي نمي‌شود و امام علي عليه السلام در اين زمينه مي فرمايد: الحريص فقير و لو ملك الدنيا بحذافيرها )غررالحكم، 1386ج1ص 232 )«حريص فقير است ولو همه دنيا را مالك باشد. و فرمود:الحریص اسیرمهانة لایفکّ اسرهُ »شخص حریص برده و اسیر خواری و پستی است و از اسارت رها نمی شود.(همان)

حسد از صفات زدیله ای است که در ایات و روایات زیادی به پرهیز از آن توصیه و تاکید شده است .در قرآن کریم در مورد هابیل و قابیل آمده است «و اتل علیهم نبأ ابنى آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر قال لاقتلنك قال انما یتقبل الله من المتقین * لئن بسطت الى یدك لتقتلنى ما انا بباسط یدى الیك لاقتلك انى اخاف الله رب العالمین * فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» .«:و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرب(به پروردگار) انجام دادند، اما از یكى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد(برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت» (برادر دیگر) گفت: «من چه گناهى دارم(زیرا) خدا تنها از پرهیزگاران مى پذیرد». اگر تو براى كشتن من دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى ترسم. نفس سركش كم كم او را به كشتن برادرش ترغیب كرد(سرانجام) او را كشت و از زیانكاران شد». (مائده،27 و 28 و 30) سخن از داستان فرزندان آدم است كه یكى بر دیگرى حسد برد و سرانجام دستش به خون برادر آغشته شد و نخستین قتل و جنایت در روى زمین صورت گرفت و سرآغازى براى جنایتهاى دیگر شد.سرانجام آتش كینه و حسد در دل او چنان شعله ور شد كه پیوندهاى برادرى و اخوت را نابود كرد، خون چشمان قابیل را گرفت و آن گونه كه قرآن مى گوید: «نفس سركش او، وى را مصمم به كشتن برادر كرد و او را كشت و از زیانكاران شد»! (فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین).( مائده، 30) در بعضى از روایات آمده است: او برادرش را در حال خواب كشت و این جنایتى است مضاعف و نشان مى دهد كه وقتى آتش حسد در درون انسان زبانه بكشد همه چیز را خاكستر مى كند! ولى به زودى از كار خود پشیمان شد، اندوه عمیقى بر سراسر وجود او حاكم گشت، هر زمان چشمش به بدن خونین و بى جان برادر مى افتاد وحشت و اضطراب تمام وجودش را فرامى گرفت، جسد برادر را بر دوش گرفت و نمى دانست چه كند و كجا ببرد كه هم آثار جنایت خود را بپوشاند و هم این منظره هولناك آزار دهنده را از برابر چشمان خود دور كند، در این هنگام على رغم جنایت هولناك و گناه بزرگى كه او مرتكب شده بود باز گوشه اى از لطف خدا براى او نمایان گشت: «خداوند زاغى را فرستاد كه در زمین كند و كاو كند تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر را دفن كند، هنگامى كه این درس را از آن پرنده آموخت گفت: اى واى بر من! آیا من نمى توانم(حد اقل) مثل این زاغ باشم و جسد برادر خود را در زمین پنهان كنم؟! سرانجام(این كار را انجام داد) و از كرده خود سخت پشیمان شد». «فبعث الله غرابا یبحث فى الارض لیریه كیف یوارى سوأة اخیه قال یا ویلتى اعجزت ان اكون مثل هذا الغراب فاوارى سوأة اخى فاصبح من النادمین».( مائده،31)

و در باره حضرت یوسف و برادران آن که بر یوسف حسد ورزیدند قرآن می‏فرماید«اذ قال یوسف لابیه یا ابت انى رأیت احد عشر كوكبا و الشمس و القمر رأیتهم لى ساجدین * قال یا بنى لاتقصص رؤیاك على اخوتك فیكیدوا لك كیدا ان الشیطان للانسان عدو مبین.» (به خاطر بیاور) هنگامى را كه یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم كه یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده مى كنند». گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه(خطرناكى) مى كشند، چرا كه شیطان، دشمن آشكار انسان است. (یوسف، 4 و 5) در این آیات به چهره دیگرى از صفت زشت حسد و آثار مرگبار آن در زندگى انسانها برخورد مى كنیم و آن مربوط به داستان حضرت یوسف(علیه السلام) و برادران اوست.

در روایات علامت انسان حسود را بیان کردندرسول گرامی اسلام(ص) فرمود: »اماعلامة الحسد … : الغیبة و التملق و الشماتة بالمصیبة»نشانه های انسان حسود غیبت کردن و تملق و چاپلوسی و سرزش و شماتت کردن دیگران در هنگام مصیبت است(ری شهری – میزان الحکمة- ج2؛ ص428)

از مجموع آنچه گفته شد آثار فوق العاده زیانبار حسد در زندگى فردى و اجتماعى و نكوهش شدید قرآن از آن روشن مى شود، حسد دست برادر را به خون برادر آغشته مى كند و انسان را از مشاهده حق بازمى دارد، فضاى جامعه را تیره و تار مى كند، رشته هاى محبت را پاره مى نماید و جهنم سوزانى در دنیا براى كسانى كه به آن آلوده هستند، به وجود مى آورد. و امام حسن (ع) آن را یکی از عوامل هلاکت جامعه می داند.

5- عمل دربرابروعده های داده شده

یکی از مسائل اخلاقی و بسیار مهمی که انسان را می تواند به درجات بالائی از کمالات روحی برساند وفای به عهد عمل در برابر وهده های داده شده است. این مسئله به قدری اهمیت دارد که به دفعات در قرآن کریم خدایتعالی برای بندگانش مثال زده وفای به عهد و پیمان یکی از فرایض و از جمله آداب معاشرت و حسن سلوک با مردم به شمار می رود، باید همیشه مورد توجه همه ما انسانها در تمامی شرایط از جمله کسب و کار، ازدواج، قول و قرار و … باشد. خداوند در آیه ۹ سوره نحل می فرماید: هر گاه عهدی بستید به عهدتان وفا کنید و بعد از قسم یاد کردن، آنها را نقض نکنید، در حالیکه خداوند را گواه قسم خود قرار داده‌اید. از پیامبر (ص)روایت شده است که: «لادین لمن لا عهد له»«کسی که به عهد خود وفا نکند دین ندارد»(ری شهری – میزان الحکمه – ج7-ص50)در سوره اسراء، آیه 34 خداوند می فرماید: «اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولاً»«وفا کنید به عهدتان که از وفای به عهد سوال می شود».و در سوره مائده /10 میفرماید:«باایهالذین آمنوا اوفوا بالعقود» ای کسانیکه ایمان آورده اید به وعده ها عمل کنید و وفا دار باشید» مسئله وفای به عهد از مسائل مهم و اساسی به شمار می رود که در دین مقدس اسلام مورد کمال عنایت قرار گرفته است، زیرا اگر بنا باشد به این مسئله اساسی توجه نشود زندگی مردم متلاشی خواهد شد و در اثر بی نظمی و هرج و مرج مردم از یکدیگر سلب اعتماد خواهند کرد و در نتیجه زیر بنای روابط اجتماعی سست می شود. از این رو اسلام آنقدر به وفای به عهد اهمیت می دهد که حتی در مورد دشمن و کسی که از نظر عقیده و مسلک و هدف با انسان توافق ندارد وفای به عهد و پیمان را لازم می شمرد.

قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى عَلَیْهِ السَّلام :«المسؤول حر حتی یعد ، ومسترق المسؤول حتی ینجز».
انسان تا وعده نداده ، آزاد است . اما وقتی وعده میدهد زیر بار مسؤولیت میرود ،و تا به وعدهاش عمل نکند رها نخواهد شد . (بحار الانوار،ج78،ص113) وهمچنین فرمود:«إنّ الْحِلْمَ زینَهٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّهٌ، وَالْعَجَلهَ سَفَهٌ». صبر و شكیبائى زینت شخص، وفاى به عهد علامت جوانمردى، و عجله و شتابزدگى (در كارها بدون اندیشه) دلیل بى خردى مى باشد.

نتیجه :

هر فضیلت اخلاقی رابطه ای میان انسان و خدا ایجاد می كند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیكتر می سازد.
زندگی پیشوایان دینی نیز سرتاسر بیانگر همین مساله است كه آنها در همه جا به فضائل اخلاقی دعوت می كردند، و خود الگوی زنده و اسوه حسنه ای در این راه بودند و به خواست خدا در مباحث آینده در هر بحثی به نمونه های اخلاقی آنها آشنا خواهیم شد؛ و همین بس كه قرآن مجید به هنگام بیان مقام والای پیامبراسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «وانك لعلی خلق عظیم؛ تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری!» (قلم، آیه4 )

 

منابع

  • قرآن کریم

2-محمدی ری شهری- میزان الحکمه- قم- دفتر تبلیغات اسلامی- چاپ اول- 1362

3- ابن مسکویه- تهذیب الاخلاق وتطهیرالاعراق – قم- منشورات بیدار-ششم – 1383

4-عطارودی عزیزالله- مسند الامام المجتبی الحسن بن علی (ع) – ترجمه – محمد رضا عطائی- عطارد – اول- 1387

5- شکوهی- غلامحسین- مبانی و اصول آموزش و پرورش- مشهد- آستان قدس رضوی- هفدهم – 138

6-طوسی – خواجه نصیرالدین – اخلاق ناصری-مصحح- عزیزالله علیزاده -؛تهران-دیبا – اول- 1387

7- موسوعه کلمات الامام الحسن -ترجمۀ علی مویدی-فرهنگ سخنان امام حسن(ع)-قم -نشروفا –اول-1382

8- دشتی محمد- فرهنگ سخنان امام حسن مجتبی (ع)- قم- مشهور- اول- 1389

9-مجلسی – محمد باقر – بحارالانوار-تهران- دارلکتب اسلامیه -چاپخانه خورشید-سوم-1374

10- جزایری – سید محمد علی-،اخلاق اسلامی- قم – موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع )- 1382

11-مصباح یزدی- محمد تقی- فلسفه اخلاق- تهران- انتشارات اطلاعات- سوم -1373

12-طباطبائی- سیدمحمد حسین- تفسیر المیزان- قم- اسماعیلیان- اول-1393 – ه.ق

13-راغب اصفهانی- مفردات الفاظ قرآن کریم- ترجمه حسین خدا پرست- قم-نوید اسلام –اول- 1387

14-الدعوات- قطب الدين راوندي- قم-مدرسة الامام المهدي- 1407 ه . ق،-

15-داوری – محمد-تربیت اخلاقی-قم- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه –اول-1387

16- مطهری- مرتضی- مجموعه آثار-قم- انتشارات صدرا-سوم- 1387

17-غررالحکم –ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی- قم-دفتر نشرفرهنگ اسلامی-نهم-1386

 

 

 

 

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *