08:54

1403/06/22

آرشیو
اخبار دسته بندی: قاسم خوش سیما
مادر بزرگم تعریف می کرد تازه عروس بودم و همراه دو خواهر شوهر یتیمم در خانه ای کاه گلی زندگی می کردیم.دختر 17 ساله ی آن روزگار که هم میرزا کوچک خان جنگل و سربازانش را دیده بود و هم پانزده سال پیش به نامش ” عابر بانک ”
آنچه در این سالها از تحولات پی در پی نظام آموزش و پرورش کشور نصیبمان شده، تغییرات گاها ناخوشایند در بنیان های آموزش پایه می باشد که بازخوراند آن در کف جامعه قابل رصد است.سردرگمی های بی پایان دوسویه از سوی خانواده هایی که تقریبا هر چند سال یک
به بهانه روز ماما که گذشت: دستان مهربانت،اولین دست پرمهری که مرا ” لمس ” نموده است. مامای من روزت مبارک     ماما نصف مادر است وپنجم ماه می،برابر با پانزدهم اردیبهشت هرسال، فرصتی است که مقام این انسان ویژه و شاید ناشناخته برای مردم تبیین شود. ماما
آیا ” کلید ” خانه همچنان در دست روحانی باقی خواهد ماند؟ خاطرخواه های فراوان برای اجاره ی چهارساله ی پاستور     حدود 36 روز به انتخابات و اجاره پاستور توسط حسن روحانی (در راند نخست) وقت مانده است. اجاره همان خانه ای که بیش از هشتاد میلیون
موسیقی بارش باران های بهاری : سکوت، آرامترین پیغام طبیعت در نخستین روزهای سال جهان مملو از فریاد و سکوت است.     فریاد در جاده های تنگ و تاریک و باریک خود خواهی، که رو به سوی جدایی های فرزندان بشر در حال گسترش است. جهانی در حال
با عرض تبریک سال نو خورشیدی خدمت تک تک پارسی زبانان در سرتاسر دنیا، امیدوارم سیصد و شصت و چند روز آینده نیز برای همه عزیزان توام با تندرستی و خبرهای بسیارمسرت بخش باشد.     دوستانی که افتخار آن را داشتم برایشان پیام تبریک سال نو ارسال کنم،
استرس زندگی امروزی به جزئی لاینفک از وجود خیلی هایمان تبدیل شده است.قسمت خاکستری رنگی از گذرعمر که در جوامع صنعتی و حتی شبه صنعتی نمود بیشتری دارد و کم وکیف آن به پارامترهایی مانند تراکم نفوذ مدرنیته، میزان آموزش های همگانی، مقداراعتقادات مذهبی و مسایلی از این دست
آیا آنها نیز برای فرهنگ و افسانه های عاشقانه ی ما تره خرد می کنند؟         جشن ولنتاین ورژنی نه چندان جدید از انواع و اقسام یادگیری ” راه رفتن کبک ” است که راه رفتن خودمان را از یادمان می برد. ولنتاین یا همان روز
باز شب یلدا نزدیک است وغصه هایم تازه می شود. غم هایی مانند آنچه در شبها و روزهای برفی به سراغم می آید و آزارم می دهد. می دانم که خیلی ها با افکار این چنینی من مخالفند و روزهای برفی را زمان مفرحی می دانند. روزهای سپیدی که
ظاهرا روزهایی از عمرمان را می گذرانیم که آنچه اهمیت ندارد استعدادهای فردی است و خیلی از افراد تاثیر گذار، کمترین اهمیتی برای بسیاری از استعدادهای موجود قائل نیستند. جایی که کمتر افرادی حتی صدای استعدادشان به گوش ها می رسد و خیلی هایشان به انجماد نامطبوعی رسیده اند.

اخبار مهم