امروز مسئله محیط زیست تا آن حد اهمیت یافته، که به یکی از شاخصهای مهم توسعه یافتگی تبدیل شده است. و انسانهای توسعه یافته کسانی محسوب میشوند، که نه تنها در حفظ و حراست از محیط زیست کوشش میکنند.
صبح رانکوه/احمد قابل: بلکه دستی بر جنبشهای زیست محیطی دارند. با این وجود در کشورهای توسعه یافته، تخریب محیط زیست ادامه دارد. این بدان روست که با وجود گسترش روند توسعه یافتگی در جهان، از روند خشونت در جهان کاسته نشده است. بدتر از خشونت، انتقال خشونت و وجود خشونتهای پنهان است. به عنوان مثال داعش به یکی از خشونتبارترین پدیده جهانی تبدیل شده است. اما داعش محصول پدیده انتقال خشونت و خشونتهای پنهان است. جهان سرمایهداری امروز و دیری است که در بحران بسر میبرد. اما هربار این بحران را به خارج از مرزهای خود انتقال داده است. پدیده داعش محصول انتقال بحران از کشورهای سرمایهداری به کشورهای غیرسرمایهداری است. وجود انواع سرگرمیها و تبدیل سرگرمی به فرهنگ، یکی از خشونتهای پنهانی است که روز به روز در جهان سرمایهداری و غیرسرمایهداری در حال گسترش است. امروز کشورهای غیرسرمایهداری که آثار بزک کرده سرمایهداری را بر چهره خود حک کردهاند، در تولید خشونت دست پیش بر جهانیان گرفتهاند. اندازه تخریب محیط زیست در هر کشور تابعی است از اندازه خشونت.
یکی از علائم و نشانههای توسعه یافتگی، امکان دفاع و یا بیپناه بودن محیط زیست است. دفاع از محیط زیست در کشورهای توسعه یافته وجود دارد، اما روند پنهان کردن خشونت و انتقال جریان خشونت به کشورهای دیگر، امکان دفاع از محیط زیست را عملاً بیثمر و یا دستکم کماثر میکند. محیط زیست در کشورهای توسعه نیافته بیپناه است و در ایران بیپناهتر. در کشورهای توسعه یافته، جنبشهای زیست محیطی نقش مهمی در سیاست ایفاء می کنند. تا آن حد که هیچ جریان سیاسی بدون مدد گرفتن از جنبشهای زیست محیطی، قادر به ادامه حکومت نخواهد گردید. در کشورهای توسعه نیافته علائق زیست محیطی و حتی تلاشهای زیست محیطی وجود دارد، اما جنبش زیست محیطی وجود ندارد. اکنون پرسش اینجاست که چرا ما ایرانیان که پیشینهای کهن در پیوند و دوستی با طبیعت داریم، در تخریب محیط زیست، بیش از سایر جهانیان دست پیش داریم؟ و پرسش اینجاست که چگونه و با کدام فرهنگ و اندیشه میتوان ندا و نوای بازگشت به طبیعت، و همنوایی و دوستی با طبیعت را در وجدان عمومی و وجدان ملی جامعه سر داد؟ آیا مراسم سیزده بدر میتواند گزارشی از ندای وجدان جمعی ما ایرانیان باشد؟
اگر سیزده را مردم ما از این رو بدر میکند که نحسی از سر بدر کنند، ناگفته پیداست که امری خرافی و توهین به شعور آدمی بخرج دادهاند. اما واقعیت این است که سیزده نماد سرسبزی و پیوند انسان با طبیعت است. شاید از میان ملل مختلف این بخت بزرگ با ایرانیان بود که از ایام دیر، به درک درستی از پیوند میان انسان با طبیعت دست یافتهاند. اگر در آن ایام که ایرانیان بسوی طبیعت شتافتند، و در هر کوی و برزن آتش افروختند تا روشنایی در زندگی ببخشند، سبزی بر سفره آراستند تا سرسبزی در سر بیاسایند، امروز در غوغای تخریب دائمی و روزافزون طبیعت، نیک میدانند که چنگ در گره سبزه زارها نواختن، معنایی فزون بر پیوند انسان با طبیعت جسته است. گره زدن سبزه، گره زدن در رابطه انسان با انسان و گره زدن در سپهر عشق ورزی است. ایرانیان نیک یافتهاند که گره عشق، به یمن گره زدن سرنوشت خویش با سرنوشت طبیعت میسر میشود. طبیعت در معرض نابودی است. هم از سوی نظام سرمایهداری بینالملل که سود در فرسایش طبیعت نواخته است و هم از سوی سوداگران این سرزمین که سودا در تخریب طبیعت دوخته است. دیگر کسی گوش به ندای طبیعت نمیسپارد. ایران از سوی پارهای از سودگران در حال تبدیل شدن به بیابان است. کویر در حال گسترش است. به یمن همین سوداگری است که رتبه ایران در میان ملل مختلف در محیط زیست ۳۶ مرتبه تنزل یافته است .به گفته منابع رسمی، هر سال یک و نیم میلیون هکتار ۹) درصد) از خاکهای مرغوب ایران به بیابان تبدیل میشود و سالانه یک تا یک و نیم هکتار به مساحت کویرهای ایران افزوده میشود. این در حالی است که برای تشکیل هر سانت خاک ۱۰۰ سال زمان لازم است. تخریب جنگلها از سوی سوداگران روزافزون شده است، در هر ثانیه ۳۶۰ متر مربع از سطح جنگلها و مراتع کشور تخریب می شود .در هر ۵ سال یک میلیون هکتار از جنگلهای ایران نابود میشود. سالانه یک و نیم درصد از جنگلهای ایران از دست میرود. اگر این روند ادامه یابد در ۶۰ سال آینده اثری از جنگلهای امروزی ایران باقی نخواهد ماند. در حال حاضر با تخریب ۳۳ درصد از جنگلهای ایران، وسعت ۱۸ میلیون هکتاری این جنگلها به ۱۲ میلیون هکتار کاهش یافته است. از سوی دیگر حدود ۳۹۰ هزار هکتار از اراضی دریاچه ارومیه تبدیل به کویر شده است، که از آن
به عنوان بزرگترین رخداد بیابانزایی قرن ۲۱ یاد میشود.
اکنون پرسش اینجاست چرا ایرانیان که سابقه طولانی و دیرینه در دوستی با طبیعت دارند، اینچنین در تخریب طبیعت نسبت به ملل دیگر دست پیش دارند؟ چرا این حجم از تخریب و ویرانی به چشم نیامد، و وجدان عمومی را برنیانگیخت؟ به عکس، هریک از ما در قربانی شدن و قربانی گرفتن از طبیعت، دست در دست یکدیگر دادیم. آیا این دوگانگی میان ما ایرانیان و طبیعت، سرشت تاریخی زندگی ماست؟ آیا سایر دوگانگیها و ثنویتها که در زندگی ما وجود دارند، سرچشمه در ذات دوگانگی و چندگانگی ما ایرانیان است؟ چرا ایرانیان همواره در طول تاریخ گرفتار دوگانگی بودهاند؟ از دوگانگی میان عدالت و امنیت، تا دوگانگی میان دین و دنیا، تا دوگانگی میان بیرونی و اندرونی، و تا دوگانگی میان استقلال و آزادی. اینک دوگانگیها به سرشت طبیعی ما، یعنی عشق به طبیعت و تخریب طبیعت دستبرد زده است. ایرانیان میخواهند خود باشند و با طبیعت باشند، اما از بیرون عرصه طبیعت در معرض تخریب دائمی قرار گرفته و میگیرد. اکنون جا دارد تا با خود بیاندیشیم که چگونه میتوان سیزده بدر را روز بیرون شدن از دوگانگیها و بازگشت تمام عیار به طبیعت تبدیل کنیم؟
امروز به یمن رشد آگاهی و گسترش شبکههای اجتماعی، نگاه تازهای از رابطه میان انسان با طبیعت بوجود آمده است. ایرانیان در پدید آمدن و پدید آوردن این نگاه تازه، در میان جهانیان پیشگام هستند. به تدریج حساسیتها نسبت به محیط زیست در حال تبدیل شدن به وجدان عمومی است. دوستی و عشق به حیوانات، چندی است که در ذهن و دل ایرانیان در حال شکلگیری است و حیوان آزاری مورد انزجار عمومی قرار گرفته است. حیوانات و پرندگان، مانند گل و گیاهان در خانهها راه پیدا کردهاند، و همزیستی تازهای میان انسان و طبیعت آغاز شده است. در کنار شبکههای اجتماعی و بیداری وجدان عمومی نسبت به طبیعت، سیزده بدر امسال رنگ و بو و حال و هوای دیگری خواهد داشت. ایرانیان درخواهند یافت که گره زدن به سبزهها، پیوند واقعی انسان با طبیعت است. نیک درخواهند یافت که گره زدن به سبزهها، گره از دوستی بازگشودن است. نیک درخواهند یافت که با گشودن عرصه دوستی و عشقورزی با طبیعت، عرصه نادوستان را در چنگ انداختن به طبیعت، تنگ و تنگتر میکنند. و سرانجام نیک درخواهند یافت که تمامیت انسان با تمامیت طبیعت سرنوشت یکسان دارند. سرسبزی طبیعت، برشادابی زندگی انسان خواهد فزود و تخریب طبیعت، عشق و دوستی از کام انسان خواهد زدود.
منبع: صدای امید