در املش که به دنیا آمد، پدر و مادر برایش نام «ابوالقاسم» را انتخاب کردند. بزرگتر که شد، مردم به او «ملاباشی» میگفتند، پختهتر که شد «افصح المتکلمین» لقبش دادند…
پایگاه خبری تحلیلی صبح رانکوه: در املش که به دنیا آمد، پدر و مادر برایش نام «ابوالقاسم» را انتخاب کردند. بزرگتر که شد، مردم به او «ملاباشی» میگفتند، پختهتر که شد «افصح المتکلمین» لقبش دادند.
هوای تازه مشروطه خواهی او را از کوههای املش، به مرکز فعالیتهای مشروطه خواهی کشاند. در آن زمان ابوالقاسم مدیر مسئول نخستین نشریه رشت بود. در نیمه فعالیتهای مطبوعاتیاش، چوب و فلک امیر اعظم را که چشید، طبع طنز نویسیاش گل کرد و این بار نام خود را «علی عمو» گذاشت. با این تفاوت که تا زنده بود، کمتر خواننده «خیرالکلام» میدانست علی عمو همان ابوالقاسم املشی است. حالا هم که به دیار حق رفته، پژوهشگران از حدس و قرائن مینویسند، علی عمو همان مدیر مسئول پرآوازه نخستین جریده رشت است.
علی عمو هر که بود، زندگیاش هنوز در هالهای از ابهام است و بسیاری از پژوهشگران تاریخ مطبوعات گیلان با تکرار نوشتههای سرتیپپور و فخرایی، سعی در معرفی او دارند.
ابوالقاسم املشی که بود
نویسنده کتاب «نامها و نامدارهای گیلان» درباره او مینویسد: شیخ ابوالقاسم معروف به ملاباشی و ملقب به افصح المتکلمین از مردم املش، مجاهدی مومن و فاضل بود. در ادبیات فارسی و عربی، دانش ریاضی و نجوم دستی داشت و از روزنامه نگاران دوران مشروطه بود. وی صاحب نخستین روزنامه سربی در رشت به نام «خیرالکلام»بود و در جریدهاش نارساییهای کشور و عوامل استبداد را نکوهش میکرد. «جهانگیر سرتیپپور» ادامه میدهد: وی چند بار از سوی مخالفان مشروطه مورد خشم قرار گرفت و به حکم حاکم وقت، امیر اعظم، به چوب و فلک کشیده شد. پس از فتح تهران، علاوه بر خیر الکلام، روزنامههای ساحل نجات، خیال و راه خیال را در رشت و انزلی منتشر میکرد. خیر الکلام در سال ۱۳۲۸ تعطیل شد ولی فعالیت او در جراید دیگرش ادامه داشت.
«ابراهیم فخرایی» از فعالان فرهنگی گیلان هم درباره او گفته است: خیر الکلام روزنامهای بود که در سال ۱۳۲۵هجری قمری به مدیریت شیخ ابوالقاسم افصح المتکلمین در رشت منتشر شدو پس از نشر چند شماره به دست آقا بالا خان سردار افخم توقیف شد. روزنامه مزبور قبلا به دست امیر اعظم توقیف شده و مدیرش را به علت حمایت از مشروطیت مضروب ساخته بودند. افصح در نخستین شماره خیر الکلام به استناد گفتار یکی از خلفا مطلبی درباره آزادی مینویسد که بسیار خواندنی است. خیرالکلام یک بار دیگر در ذیقعده ۱۳۲۸ هجری قمری به دستور بهاء السلطنه، فرماندار رشت، توقیف شد و پس از شکایت مدیرش به تهران، به دستور وزارت معارف، آزاد شد. فخرایی (نویسنده گیلان در جنبش مشروطه) درباره دیگر فعالیتهای مطبوعاتی وی ادامه میدهد: ساحل نجات او، روزنامهای بود که از طرف شرکاء مطبعه «ساحل نجات»، به مدیریت افصح المتکلمین، هفتهای ۲ بار در انزلی منتشر میشد. ارزش هر شماره ۳شاهی بود و در سرلوحه روزنامه عبارات زیر خوانده میشود: روزنامه آزاد ملی- علمی – ادبی- تاریخی که از حمایت مشروطه و عدالت سخن میگوید.
انتقادهای بیپرده نخستین جریده رشت
در شماره دوم سال اول، به تاریخ ۷شعبان ۱۳۲۵هجری قمری که پس از ترور شدن علی اصغر خان امین السلطان منتشر شد، وی بعد از ذکر شعری از سعدی مینویسد: «یکی از علل تامه خرابی مملکت، سپرده نشدن کارها به دست مردمان عاقل است. هر کسی عرقی و برقی داشت، زلف را لعاب و سبیل را تاب داده بود، مصدر کارهای بزرگ و خدمات سترگ میکردیم، او نیز پی شهوان نفسانیه و لذایذ جسمانیه میرفت، مطمح نظرش تنها خوشگذرانی و کامرانی بود، چنانچه ناحیهای از مملکت از دست میرفت عیشش منغص نمیشد، پای کوبان و سرود خوانان میگفت: «ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست/ کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست.»
«اگر صدای شیون میشنید و ناله بینوایان به فلک میرسید، ککش نمیگزید و دم را غنیمت میدانست. ولی حالا وقتی است که باید تملقات شاعرانه را به دور افکنیم. دورانی نیست که بگوییم حضرت والا شایسته سروری است و بایسته برتری.
ما دیگر حوصله این کارها را نداریم. باید جدی بگوییم و جدی بشنویم. هرکه را هوش درسر و عقل در دماغ است، باید امور را به او بسپریم و خود ناظرش باشیم. هرکه خدمت به وطن نمود باید او را روی مردمک دیده نشاند و گرامیاش داشت و هرکس خدعه و خیانت نمود مجازاتش کرد. ما از چهار کس چهار چیز میخواهیم: از وکلا رای متین، از وزرا کار صحیح و نظم ادارات، از علما حفظ بیضه اسلام و قطع جور ظلام، از ملت اقدامات شایسته و احساسات بایسته.» از همین نوشتار پیداست چرا ابوالقاسم در دور جدید فعالیتهای مطبوعاتی خود، علیعمو شد و کسوت طنز پوشید تا نوشتههایش به قبای آقایان برنخورد! او هویت خود را پنهان کرد ولی قلمش را نه. سبک نوشتارش را عوض کرد ولی آرمانهایش را نه. هرچند که استبداد صغیر فضا را آلودهتر میکند، ولی خالق علی عمو، روزنهای جدید برای تنفس مییابد؛ دریچهای به نام طنز.
پدر داستان نویسی ایران
وقتی رحیم چراغی کتاب «علی عمو چنین گفت» را منتشر کرد، تحلیلها درباره خالق نخستین داستانهای ایرانی، رنگ تازهای به خود گرفت و برخی دیگر محمد علی جمالزاده را پدر داستان نویسی ایران ندانستند. هرچند رحیم چراغی، در مقدمه کتاب خود کمتر درباره شخصیت ابوالقاسم املشی مینویسد، اما همین مجموعه طنز داستانی کافی است تا صدها کتاب و مقاله درباره فضای سیاسی اجتماعی آن زمان گیلان، زبان گیلکی، بیان طنز و داستانهای بکر و تازه مطلب نوشته شود.
خیر الکلام از شماره ۵، تا ۹ مطالبی با عنوان «گنجشک نامه» دارد که ساختار آن نسبت به مکاشفات قویتر و منسجمتر است. این روند داستانی در دور دوم انتشار خیر الکلام منسجمتر شده و این بار به امضای علی عمو و با عنوان« قونسولگری خوب است»، چاپ میشود. داستانهای علی عمو شامل ۴۸ داستان است که در سالهای ۱۲۸۸ تا ۱۲۸۹خورشیدی چاپ میشود، داستانهایی که با توجه به شرایط خلق آن بیانگر آشنایی ژرف داستان نویس با دستاوردهای داستان نویسی در اروپا و بهویژه قفقاز بوده است.