پلاسکوهایی که سالهاست فریاد می کشند و از مدتها پیش قامتشان دود هوا شده است.
4000خانوار560واحد تجاری و29000متر ساختمان که باید بسوزند و بسازند.
حدود 36 ساعت است که همه ی ایرانیان و قسمتی از جهانیان بارها و بارها صحنه ی فروریختن قامت ساختمان تجاری تولیدی معروفی به نام ” پلاسکو ” تهران را می بینند که بیش از نیم قرن به عنوان یکی از مهمترین مراکز تجاری حوزه لباس و کفش آنرا می شناسیم. پلاسکویی که بی شک بسیاری از تهرانیان و ایرانیان نان آنرا خورده اند و با همه ی تلاشهایی که در بسترش کشیده اند خاطرات تلخ و شیرینی را در آن مجموعه منحصر به فرد تجربه کرده اند. خاطراتی به درازا و پهنای زندگی قسمتی از مردم کشورمان که به عنوان کارگران، کارفرمایان، شبکه توزیع،حمل و نقل،صنایع ،مشتری هایی که لباس های پلاسکو را پوشیدند، مغازه داران و دست فروشان تهرانی و ایرانی و هزاران هزار شغل مستقیم و غیر مستقیم دیگر که با تلاش و مشقت، 56سال بر سفره پلاسکو نشستند، با آن زندگی کردند و اکنون در چشم برهم زدنی، بدون توان هرگونه دفاع از خود برزمین خورد و از پا درآمد.
اما این همه ی ماجرا نیست. صبح دیروز قامت پلاسکو برای همیشه نقش برزمین شد و اشک هایی در سراسر ایران زمین، بر چهره ها نشست اما هیچ دوربینی قادر به شکار آن صحنه ها نشد. افتادن عظمت برباد رفته ی پلاسکو قطعا برای کسانی معنای متفاوت تری خارج از نگاه دوربین های موبایل و تلویزیون دارد که روزگاری از آن ساختمان را به یاد دارند که در راه روهایش اصطلاحا جایی برای سوزن انداختن نبود و کارگرانی از اقصی نقاط کشور در آن مجتمع ارتزاق می شدند. در حقیقت درد مضاعف همینجاست که پلاسکو و پلاسکوهای بیشمار این مملکت سالهاست فریاد می کشند و قامتشان از بیماری های فراوانی رنج می برد اما کسی صدایشان ر نمی شنود و بدون تردید این مقاله کوتاه نیز نمی تواند معظلات بخش تولید کشورمان را عنوان کند و البته که همه آنرا از حفظند.
حال آنچه امروزه به کررات توسط شهرداری تهران و اختصاصا سازمان آتش نشانی شهر مطرح می شود عدم رعایت اصول ایمنی موجود در کارگاههای تولیدی آن مجموعه و اختصاصا قسمت های انبار و دپوی لباس و پارچه است که در واقع پلاسکو را به یک بشگه بزرگ باروت تبدیل کرده بود. سیم کشی نامناسب سیستم برق، عدم برخورداری از سیستم های پیشرفته اطفای حریق، عدم آموزش کارکنان در مواقع بحرانی،عدم برخورداری مجموعه کارگران و کارفرمایان از انواع بیمه هایملکی،سوانح،مسئولیت،سرمایه،تولید و هزار درد بی درمان دیگر که بی شک تمام موارد، معلول هایی هستند و دارای علت هایی بوده که هیچگاه به آنها پرداخته نمی شود.
در ادامه بحث آن است که پلاسکوهای ایران نماد تولید کشورمان هستند.تولیدی بینابین در مقاطع کوچک و متوسط که توانسته است در مقابله با بسیاری از ناهنجاری های زندگی افراد متوسط جامعه، مشکلات معاش آنها را سامانی ببخشد اما با کمال تاسف لااقل در سه دهه اخیر شاهد آنیم تنها به چند دلیل ساده در سراسر کشور فریاد واحسرت های این گونه واحد ها به کشکول فلک رسیده است اما کمتر گوش شنوایی آنرا می شنود و آنانی که به درستی می دانند چرا پلاسکو سیم کشی مناسب، بیمه، آموزش کارکنان و سایر موارد را ” نداشت ” اکنون سرها را در برف فرو کرده اند.
روی دیگر سکه آن است آنچه پلاسکوها را به آتش کشید قطعا اهمال کاری یک کارگر در روشن کردن یک گاز پیک نیکی نیست و امروزه در دنیا کمتر چنین سوانحی رخ می دهد که 29000 متر ساختمان با کپسول یک کیلویی گاز،خاکستر شود و هزاران خانواده پس از فروکش شدن هیاهوهای رسانه ای، بدون کوچکترین حمایت ها در شب های منتهی به ” شب عید ” بی دادرس رها شوند. جایی که با شعله ور شدن آتش همان گاز پیک نیک، قطعا کارگر مربوطه به طرف کپسول آتش نشانی می رود که سالهاست به دلیل مشکلات مالی کارگاه، شارژ نشده است و البته ارزش پانزده هزار تومان ” هزینه شارژ کپسول ” را تنها کسی می داند که شب هنگام ” هزار تومان ” برای خرید یک قرص نان بربری در اختیار نداشته باشد و شاید برای ” نجومی بگیران جامعه “خنده دار جلوه دهد.کارگاهی که مملو از چک های طولانی مدت مشتریانش در سراسر ایران بوده است، چکهایی که یا موعدشان نرسیده و یا آنکه هزار بار مهر قرمز رنگ ” برگشت ” بر آن ها خورده است و صاحبان چک ها هم که البته همگی کلاه بردار نبوده و هرکدام دردهای خاص خودشان را دارند.
در ادامه قدر مسلم آن است در خصوص زبانحال و مصائب نابودی تولید در کشورمان، قطعا مشکل شماره یک، قاچاق کالا و واردات کالاهای چینی نیست و اگر چنین عنوان می شود به نظر سوق دادن اذهان عمومی به سمت ناکجا آباد است. جایی که در جهان آزاد هر کشوری مختار است با بالاترین ظرفیت خود تولید کند و براساس قوانین رقابت آزاد، محصولاتش را به بازارهای جهانی گسیل نماید.اصول رقابتی در دنیای تجارت آزاد که عبارت از آن است تولید کنن
ده ای موفق به قبضه کردن بازار خواهد بود که در دو مقوله ی ” قیمت تمام شده ی کالا و کیفیت ” در کنار آیتم هایی مانند برند، مصرف انرژی،محیط زیست و موارد ساده ای از این دست درست عمل کند که تولیدات چینی و واردکنندگان مرتبط ایرانی، لااقل مشتریان وطنی ما را به خوبی شناخته اند و تنها در مقوله ” قیمت تمام شده ” درخشان عمل نموده و فارغ از بحث کیفیتی، بازار ما را به تصرف کامل خود درآورده اند و تا به علت های آن نپردازیم اوضاع معلول یعنی تولید کننده ی بازنده ی ایرانی همین است.
اما ماجرای باختن رقابت، مابین تولید کننده ی ایرانی و تولید کننده ترک و چینی را چه کسی پاسخ می دهد؟پاسخ به پرسشی نه چندان دشوار که قطعا تولید کننده، کمترین سهم را در پروسه چنین باختی برعهده دارد و اکنون مهمتر، اتفاقات پسا باخت است که چگونه دیگر پلاسکوهای کشور را دریابیم و در ادامه به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت.
اما متریال های مورد نیاز جهت پیروزی در میادین رقابتی مبتنی بر تولید چیست؟سرمایه در گردش، نیروی انسانی ماهر، دستگاههای پیشرفته، کاهش هزینه های تولید، کاهش دخالت های دولتی، حمایت های شفاف مالی و مواردی از این دست که در نهایت، کنترلرهایی دیگری مانند نظام ” تعرفه واردات ” نواقص احتمالی را می پوشاند. در حقیقت ساز و کارهایی از متن و بطن جامعه در خدمت تولید قرار می گیرند تا تولید کننده بتواند با پیروزی در میادین رقابتی و در مقابله با تولید کننده ی خارجی پیروز گردد و موجبات رونق عمومی در سفره های تولید کننده و برآورده کردن نیازهای مشتری را فراهم نماید. اما با کمال تاسف شاهد آنیم ” سود بالای بانکی ” در همان مرحله نخست کمر تولید کننده هموطن ما را قطع نخاع می کند و در همان قسمت تامین نقدینگی، جایی برای رقابت او نمی ماند. جایی که تولید کننده چینی بخواهد با وام 3% درصدی نقدینگی خود را تامین کند، آمریکا، اتحادیه اروپا، هنگ کنگ و بریتانیا نیم درصد و ژاپن به عنوان نجیب ترین تولید کننده جهان – برخاسته از خاکستر جنگ جهانی دوم – تسهیلاتی با سود منفی یک درصد(1- %) را در اختیار بخش تولید خود قرار می دهد. کشوری اعطا کننده ی تسهیلات با سود منفی به تولید کنندگانش که پس از چند دهه عملیات شفاف مالی، گوشی تلفن پاناسونیک را روی میز رییس جمهور ایالات متحده آمریکا می کوبد و تولید آنها را در کشور خودشان تحریم و زمین گیر می کند و البته جایگاه مولد کشور ما با سود عملا 24%پر معلوم است و البته چنین اوضاع اسفناک برای تولید از مهمترین دغدغه های مقام معظم رهبری نیز می باشد.
حال تصور فرمایید تولید کننده ایرانی که در همان راند نخست رقابت را نه به مارادونا بلکه به غضنفر باخته است هرکس بخواهد تکه ای از او بکند و به نوایی برسد. مالیات های سنگین، هزینه های کمر شکن نهاده های تولید مانند برق مصرفی، مالیات بر ارزش افزوده، افزایش دستمزدها و حمایت از نیروی انسانی که هر دو دست کارگر، تنها به تمنای کرم کارفرما دراز شده است در حالکیه عقل حکم می کند یکی از دستان کارگر می بایست توسط دولتی فشرده شود که موظف به پرکردن آن است. دولتی که بر اساس قانون اساسی مترقی کشورمان وظیفه دارد با حمایت هایی مانند آموزش و پرورش رایگان، بهداشت و درمان رایگان، ورزش و تربیت بدنی رایگان، تامین مسکن و باز هزار درد بی درمان دیگر پاسخگوی مطالبات مردم باشد و به کاهش هزینه های روز مره آنها کمک نماید اما در عین ناباروری همواره شاهد آنیم بجای آنکه دولت ها در خدمت تولید باشند، تولید را به خدمت خود درآورده اند و با کندن گوشت و استخوانش وظایف خود در بخش تامین سفره مردم را غالبا به گردن او انداخته و البته این رویه نه به دولت کنونی بلکه به بسیاری از دولتهای چند دهه اخیر مرتبط است.
به تیتر مقاله باز می گردیم. پلاسکوهایی که در سراسر کشور زجه می کشند و بالاخره نماینده شان در قلب پایتخت نقش بر زمین شد تا ندای مظلومیتشان به گوش همه مسئولین کشور برسد و بدانند اکنون روزگاری نیست که 29000 متر ساختمان تنها با اشتعال یک کپسول گاز یک کیلویی نابود شود مگر آنکه ساختمانش متعلق به یک کشور جهان سومی می باشد.
در پایان ضمن گله مندی از افرادی که با گذشت ساعتها از وقوع حادثه هنوز با پلکیدن های بی مورد در اطراف صحنه و عکاسی و فیلم برداری های بچه گانه، دنیا را به خنده وا می دارند لازم است بدانیم در هر صورت تفکر در خصوص پلاسکو، آنهم از زاویه های دیگر، نشان می دهد که در شرایط موجود تهران – خدای ناکرده – با وقوع یک زلزله ی حتی متوسط به حدی از شیوع عفونت های اجساد انسانی خواهد رسید که ممکن است همه کشور را فرا گیرد.
و این قصه ادامه دارد …
قاسم خوش سیما
______________________________________________________
پایگاه اطلاع رسانی صبح رانکوه: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.