اختصاصی صبح رانکوه/ به گزارش خبرنگار صبح رانکوه، بزرگان می گویند از گذشته آگاه باش ولی با گذشته زندگی نکن. دریغا!!! و ا اسفا!!! که نه از گذشته آگاه شدیم و نه با آن زندگی کردیم .به تدریج همه چیز را فراموش کردیم، از راه رفتن تاحرف زدن !!! از غذا خوردن تالباس پوشیدن !!! از ابرو برداشتن تا موهای سیخ سیخ شده !!!
کلمات، لهجه های وحتی حرکات بدن همگی ماهیت ومحتوای زندگی کردیم آدم ها را نشان
می دهد. شهرستان املش با آن موقعیت کوهپایه ای که از جلگه وکوهستان تشکیل شده و با لهجه بیه پیشی و باگویش املشی همراه با محصولات فراوان؛ که کشاورزی آن با قدمت 1500 ساله ومحصول چای؛ که نزدیک 32 درصد کل تولید کشور را شامل می شود خیلی چیزها رافراموش کرده است !! نه از دامن های چین چین و رنگارنگ خانم ها که چادر شبی هم به کمر می بستند خبری است و نه جلیقه های متنوع و الوان رنگ که روی آن با سکه ها پوشیده شده بود … آن زمان پدر را « آجان» و مادر را«اَبجِه» می گفتمیم، الان«پایا» و «مامی» درخانواده های املشی گفته می شود وکلمات فارسی جایگزین گویش زیبای املشی گردیده است. نسل امروز حتی کلمات گذشته را با شک و تردید نگاه میکند !!! حتی وقتی کلمات گذشته را برای نسل قدیم هم به خاطر می آوریم باحسرتو آه کشیدن سری تکان می دهند !!!
برآن شدیم با یاد آوری کلمات گذشته ببینیم، چقدر در محاوره امروز شهرستان املش حتی شرق گیلان کاربرد دارد …..
1–بَیَه ببو: گم شد (گالشی) 23-پُرد: پُل 44-بوگوت:گفت
2-چَمچه : قاشق بزرگ 24-گردن شف: شال گردن 45-پِیَلَه : کاسه، پیاله
3-ناف: آبِشخوریکه باچوب می سازند 25-کَلَن : نوعی نان محلی 46-تی شی نِه : مال شماست
4-تَهَر: کوزه گلی 26-جوروف: جوراب 47-می شی نِه : مال من است
5-تُر: تبر 27-چیزی : ظرفی که در آن شیر می دوشند. 48-اُنوشی نِه : مال او است
6-لَت: پوشش چوبی که بر سقف خانه می زنند. 28-گالش: دامدار 49-خوج: نوعی از خانواده گلابی سفت
7-وَرگ: گرگ 29-کَلَند : وسیله ای که ریشه های گیاهان ودرختان وبوته ها را توسط آن در می آورند. 50-کی چاق : طاقچه
8-دامون: جنگل 30-بولو: نوعی آلت کشاورزی که زمین را با آن شخم می زنند. 51-دست کُترِه : زیراستخوان پشت انسان
9-بور: بوتهء تمشک وحشی 31-بونکه : زیر زمین 52-لوجن بَر: پنجره کوچک
10-دبیج: سرخ کردن 32-بَن : زیر 53-واز کردن : پریدن
11-بِپوچ: بپز 33-بَپیت : خم شد، دگرگون شد 54-تاروک جارو
12-شَتَل: باران تند 34-هوا بَپیت : هوا نامساعد شد 55-رُجو: مخلوطی ازآب گرم و شیر وآرد برای سگ متولد شده
13-اِسکت: قبراق، سرحال (گالشی) 35-روخونه : رودخانه 56-دَرجِه : پاره کرد
14-مالگه : محلی که دام پرورش می دهند 36-آبچین : پلاستیک 57-مَشَه : انبرک، برای گرفتن ذغال …..
15-سنگ تله : صخره 37-فوکتَنِه : به جایی مثلاً پا یا دست ضربه خورده است 58-دُن قوز : گراز، خوک
16-جونشیر: شنا کردن 38-گول گودَه : خاک سفت شده به اندازه یک مشت یا کوچکتر 59-دلار: سبزی که درآن نعناع، هیل، چوچاق، کوت کوتو می باشد.
17-مُندل: محلی در رودخانه که عمقش زیاد است. 39-دَرَه : نوعی داس برای بریدن خوشه گندم 60-هالی : گوجه سبز
18-تارمی :مه 40- بوک تَنِه : جایی زده است (به علت ضربه ) 61-پامودور: گوجه قرمز
19-بِشنَوِس : شنید 41-تَشک: گره زدن 62-گیج گلی : غلغلک
20-گوره : با صدای بلند فریاد زدن 42-وَشکن : نوعی پیچ خوردگی دست یا پا 63-اسکیجه : سکسکه
21-شول:فریاد 43-تَتِه رچ: پشت سرهم
22-زییه : نخستین شیری که ازگاو یا گوسفند پس از زائیدن دوشیده می شود، آغوز