در سرزمین من کمتر خانهای است که دعوای سرخآبیها را نداشته باشد . یک طرف خانواده (بزرگ یا کوچک) سرخ است و طرف دیگر آبی. شاید شما هم شاهد بوده باشید که در یک خانواده سه نفره پدرطرفدار یک تیم است…
به گزارش رانکوه نیوز به نقل از آفتاب یزد: در سرزمین من کمتر خانهای است که دعوای سرخآبیها را نداشته باشد . یک طرف خانواده (بزرگ یا کوچک) سرخ است و طرف دیگر آبی. شاید شما هم شاهد بوده باشید که در یک خانواده سه نفره پدرطرفدار یک تیم است تنها فرزند خانواده تیم دیگر و اونوقت انتخاب مادر تعیین کننده و سرنوشت ساز است که کفه ترازو به کدام سو سنگینی کند و برنده نبرد چه کسی باشد و شاید تعجب کنید که واژه نبرد را به کار می برم ولی باور کنید همین دو روز پیش شنیدم که پدری پسر چند سالهاش را از خانه بیرون میکند؛ چرا که پسرک بازیگوش و زیرک بعد از اینکه تیم مورد نظرش به تیم طرف مقابل یعنی در واقع تیم پدرش گل می زند، لیوانی آب خنک برای پدر می آورد و پدر هم از محبت و درایت پدری کم نمیگذارد، پسرک را از خانه بیرون میکند و …. البته اینجا ماجرا ختم به خیر می شود چرا که خوشبختانه مادر بیرون از خانه و در جایی قابل دسترس بوده و التیامبخش اندوه پسرک. ما خیلی وقتها در زمینه دعواهای تیمی از طرفداران متعصب جزیره انگلیس هم جلو می زنیم وقتی تیمی را قبول می کنیم انگار که متعهد می شویم ؛ تمام شعور ، عقل و انصافمان را پای این سند بگذاریم و تا پای جان از تیم مورد نظرمان حمایت کنیم ، تحت هر شرایطی حتی اگر اشتباهات تیم ما به اندازه دم خروس از جیب فرد فرد اعضای تیم بیرون بزند فرقی نمیکند. ما برای تیم مان سوگند وفاداری یاد کرده ایم و تحت هر شرایطی از آن دفاع میکنیم!
این بخشی از نگاه تعصب آمیز و به دور از انصاف ماست. در زندگی شخصی و خانوادگی مان اگر کسی را دوست داشته باشیم با تمام وجود باور و ایمان پیدا می کنیم تا به حدی که تمام اشتباهاتش را نادیده می گیریم و اگر کسی از چشم ما بیفتد و به هر دلیلی دوستش نداشته باشیم چندان علاقهای نداریم که دنبال استنباط و دلیل و برهان باشیم، مرغ ما در این قضایا همیشه یک پا دارد، رنگ ما همیشه یکی است، یا سیاه سیاه ، یا سفید سفید؛ حالت میانه ندارد!
این نوع نگاه به مسائل محیط پیرامون، در زندگی شهروندی ما هم نمود پیدا می کند . یا راستِ راستیم ، یا چپِ چپ . اگر راستیم تیم مورد نظر را تحت هر شرایطی باور داریم و ذرهای هم از باورمان عقب نشینی نمی کنیم و شاید در ذهنمان مرور نکنیم که آدمها
می توانند تغییرات لحظهای داشته باشند، آدم امروز
امکان دارد همان آدم دیروز نباشد و فردا نیز شرایط به روال امروز باقی نخواهد ماند ، جاده نگاه متعصب و بی منطق ما یکطرفه است. این قاعده در مورد چپی ها هم مصداق دارد ، باور نداریم که چپ یا راست اگر همدیگر را به نقد و چالش نکشیم و اشتباهات همدیگر را صریح و شفاف بیان نکنیم هر کدام بسان آب راکدی خواهیم بود که دچار ماندگی و به دنبالش مردگی می شویم ، آب باید برود ، راه بپوید تا زنده بماند. ما انسانها نیز باید به اندیشه هایمان اجازه حرکت و پویایی بدهیم ، دست از تعصب برداریم و همزمان که در کنار هم به عنوان یک ملت واحد با حفظ احترام متقابل و درک درست از وجود و هویت و هستی همدیگر و مهر و محبتی که می توانیم و باید نثار همدیگر کنیم از یکدیگر نقد کنیم و نقد دیگران را بر خود تحمل کرده و در صورت درست بودن بپذیریم و به پالایش اندیشه و روانمان بپردازیم و سعی کنیم در مجموعه خانواده بزرگ ایران زمین عضو مفیدی از یک سیستم بزرگ و یک ملت واحد باشیم .
این مقدمه را برای این گفتم که این روزها بعضا در دو گروه، مقابل یکدیگر قرار گرفتهایم،
باز هم دیوار کشیده ایم ، دیواری که طرفداران کوروش را از گروه مقابل جدا می کند و متنهای تلگرامی یکی بعد از دیگری در شناخت کوروش و … به چشم می خورد و در این راه عدهای چنان تعصب می ورزند و جملاتی را به کوروش نسبت می دهند که هیچ مرجع قابل قبول تاریخی و علمی ندارد، در واقع بی هیچ سند و مدرک، دیگری را نفی میکنند. اما سخنم با آن گروه از مردمی است که خارج از این دو گروه وقوف کامل بر تاریخ و جغرافیای سرزمینمان دارند و نگاه ژئوپولتیکی صحیح و منطقی بر منطقه و جهان پیرامونشان و به استراتژیهای راهبردی در مواقع حساس تاریخی با توجه به بعد زمانی آن آگاهی و وقوف کامل دارند .
برادران، خواهران! تاریخ هیچ کشوری را
نمی شود نادیده گرفت، فراموش شدنی نیست، ریشه اش در دل خاک باقی است و هر زمان که مناسب باشد سر از خاک در می آورد . بیاییم به نسلی فکر کنیم که تمام حرکات و رفتار و گفتار ما را زیر نظر دارد و اگر که نه در زبان بلکه در درون به نقد میکشد. هر گونه اشتباه و تعصب در افکار و اندیشه و رفتارمان، در آینده می تواند عواقب وخیمی را برای فردای ملت و سرزمینمان رقم بزند. دانش آموزانم گاه به دو گروه تقسیم می شوند ، گروهی که
بی هیچ شناختی سنگ برخی متنها در تاریخ را به سینه می زنند بی آنکه رفتار و گفتارشان کوچکترین شباهتی به مرام و مسلک آن مردم و آن دوره داشته باشد و …. اما به دانش آموزم میگویم دخترم! زبان ما در طول دوره های تاریخی چنان با زبان عربی پیوند خورده که امروز گسست این دو ممکن و میسر نیست و اگر که بخواهیم در ادبیات و تاریخمان تامل کنیم و به مطالعه بپردازیم حتماً باید به زبان عربی مسلط باشیم و مگر نه این است که مولانا به این زبان مسلط بوده و از این زبان برای رساندن مفاهیم و مضمون اشعارش بهره ها جسته و سالهای زیادی از عمرش را در بغداد و یا خارج از آن در کتابهای عربی غور کرده و عوالم وجود را و هستی را و پله های شعر و عرفان را با این زبان به قول دکتر عبدالحسین زرینکوب «پله پله تا خدا» سیر کرده و مگر نه اینکه حافظ ما حافظ قرآن بوده و تسلطش بر قرآن و آهنگی که
لابه لای آیههای هستی بخشش است جام غزل را جرعه جرعه به کامش ریخته؟! مگر می توانیم این دو را از هم جدا کنیم و بعد ماجرای خدمات متقابل ایران و اسلام را از دیدگاه استاد مرتضی مطهری. دلایل از این وادی بسیار است ….اما تعصب ها همچنان برقرار….!
باور کنیم ما ملتی هستیم که تاریخ پرشکوهی داشته ایم . اگر لوح کوروش وجود دارد اما اسلام ما به زبان عربی به سرزمینمان آمد و امروز ما ملتی هستیم فارسی زبان ، آشنای به زبان عربی ، با 99.4درصد جمعیت مسلمان و از نسل آریایی ، مفتخر به تاریخ کهنمان و آنچه که از آن تاریخ برای ما به یادگار مانده و…..
جان کلام اینکه همه ما از یک خانوادهایم و در هر حال باید کنار هم باشیم و به باورهای هم احترام بگذاریم . اجازه ندهیم شخصی
به نام ترامپ ادعاهای واهی کند. آن وقت برای مردم ایران از خیرخواهی و ایران دوستی
می گوید ! تنوع و تفاوتهای فرهنگی و تفاوت دیدگاهها و عقیده ها را تاب بیاوریم و همچون پدر و مادر دلسوزی اجازه دهیم فرزندانمان اگر مشکلی دارند به ما پدران و مادران اعتماد کنند و مشکلاتشان را با ما در میان بگذارند ، چرا که در خارج از خانه، دشمن در لباس میش انتظار می کشد. نگذاریم چراغ تفرقه راهش را به درون خانه و خانوادهمان باز کند. ما ملت واحدی هستیم و این وحدت و یگانگی و همدلی و همراهی را بارها در لحظات حساس تاریخی نشان داده ایم و نشان خواهیم داد ، کافی است که به باورهای همدیگر به عنوان ایرانی مسلمان احترام بگذاریم و حقوق شهروندی همدیگر را رعایت کرده و خیرخواه هم
باشیم.